دسترسی سریع به قسمت های مختلف تالار همیاری |
ازدواج زمان کنونی: ۷-آبان-۱۳۹۰, ۰۱:۱۹ عصر |
||||||||
|
ازدواج
|
۲۷-مهر-۱۳۹۰, ۰۴:۲۲ صبح
ارسال: #1
|
|||
|
|||
ازدواج
باسلام وعرض خسته نباشید خدمت مشاورین عزیز. ممنون ازاینکه وقتتون رو به ما میدین. دختری
23 ساله هستم درحال مطالعه برای ارشد حقوق.حدود به یک ماهه بامردی 30ساله و
مطلقه آشناشدم که یه بچه 5ساله هم دارند.ایشون تهران زندگی میکنن و من
شهرستان که بعداز 1ماه رابطه ی تلفنی منو خیلی خوب تونستن بشناسن و پیشنهاد
ازدواج دادن.من رد کردم وگفتم که اصلا نمیتونم کسی رو تودلم جابدم به دلیل
گذشته های تلخ. اما ایشون به اینم اهمیت ندادن و میگن که تمام تلاشم اینه
جواب مثبت بگیرم واگر نخواستی با احترام میرم کنار. عرض کنم خدمتتون که من با بچه ایشون مشکلی هم ندارم عاشق بچه ها هستم و آدم مسئولیت پذیریم. مشکل اصلی من اینه که من فکرمیکنم اصلا در سنخ هم نیستیم اگرچه اخلاقیاتمون واقعا بهم میاد؛ اما دکتر من
نه شغلش رو قبول دارم ونه این فاصله ی تحصیلی، ایشون دیپلم و من درصدد
دکترا در خارج و مقاطع تخصصی تر اگرچه گفته هیچ مشکلی نداره و خوشحالم میشه
اما من میترسم ازچندین سال بعد... قرار شده شغل سابقش رو بدست بیاره که توشرکت خصوصی خود پیمانکار بوده؛ من حتی به این هم حساسیت به خرج میدم..... ضمنا
دکتر من بخاطر اینکه ایشان رو سرد کنم ازخودم بارها متذکر میشم که بخاطر
شکست قبلی و خیانت زندگی سابق، نباید تمام معیارهارو براساس نجابت و
مهربانی و اخلاقهای من بزاری وهر معیاری در جایگاه خودش لازمه... نمیدونم واسه اثبات خودش 6ماه بهش فرصت دادم زیاد نیست؟؟ برای تثبیت شغلش؟؟؟میترسم وابسته تر بشم جون بسیار عاطفی ام. اما دیگه بیشتر ازاین نمیدونم چیکارکنم واقعا. ممنون میشم از لطفتون اگر راهنمایی کنید. سبز باشید
|
|||
|
۲۷-مهر-۱۳۹۰, ۱۰:۱۱ صبح
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
دوست عزيز ايشونوچقدرمشناسيد؟ آيا باهم ارتباطي جزتلفني داشتيد؟ آيا دخترش شمارو ميشناسه ؟ چرا ازهمسرسابقش با وجود بچه جداشده؟
حتما اينسوالاتوازش پرسيد ودرصورت امكان براي ما هم بفرماييد درحال حاضر اين طور به نظرمياد كه ايشون خودشونو ازشما كمتر ميدونه ودرصدد اين هست كه با گذشت كردن وكوتاه اومدن شمارو بدست بياره بهتره بيشتربشناسيدش و نيت قلبيشو متوجه بشيد |
|||
|
۲۷-مهر-۱۳۹۰, ۱۲:۳۷ عصر
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
سلام مونا جون
ببین اولین نکته ای که باید در نظر بگیری فاصله سنی و تفاوت شرایط و همتر از اون تفاوت تجره شما در زندگیه ! ایشون با تجربه ازدواج ، زندگی مشترک و طلاق، زندگی در تهران که داشتن قطعا باید پخته تر از شما که یه دختر 23 ساله مجرد و احساساتی هستی باشن .باید خیلی هوشیار باشی که مبادا اشتباه کنی .این خیلی خوبه که اومدی مشورت کنی اما این کافی نیست و حتما با خانوادت این موضوعو درمیون بذار چون اونا هم تجربشون بیشتر از ما و شماست.خواهش میکنم این مورد رو جدی بگیر نکته دوم اینکه امکان شناخت یه نفر فقط با تلفن و در مدت 1ماه قطعا غیر ممکنه ! این فقط ظاهره موضوعه. همه ما میتونیم خودمون رو ناخودآگاه با افکار و عقاید دیگری تطبیق بدیم مخصوصا در بحث ازدواج.این یه خطای بزرگ در ازدواج ایجاد میکنه و دو طرف فک میکنن شبیه همن . در صورتیکه مطمئنا تضادهای زیادی وجود داره.این مشکل کاملا همه گیر هست و جالب اینه که همه میگن نه جریان من فرق میکنه من اونو خوب شناختم .ما کاملا شبیه همیم! مواظب باش توی دام این اشتباه رایج نیفتی. نکته بعد اینه که اول باید شرایط کلی در ازدواج جور بشه اگه شد بعد بریم سراغ این که آیا به دلمون میشینه یا نه؟ متاسفانه اکثر ازدواج های ناموفق نتیجه اینه که ما جای اینها رو عوض میکنیم ینی اول عاشق میشیم بعد میگیم بقیش درست میشه .اینم یه خطای شایع دیگه هستش! به شما این اطمینانو میدم که هیچ مردی بعد از ازدواج و آشنایی خصوصیات کلیش تغیییر نمیکنه تغییر فقط در جزییات هست! ایشون همونی هست که شما الان میبینی حتی ممکنه شغلش و ....تغییر نکنه اما چون دلبستش میشی شرایطشو قبول کنی و بعد از مدتی.....میگی این که اونی که من میخاستم نبود! نکته آخر 6ماه حداقل فرصت برای آشنایی و تثبیت شغل هست( خیلی بیشتر از این لازمه اونم نه از راه دور) اون هم نه برای شما به تنهایی بلکه با کمک خانوادت( هرچند متعصب باشن و این چیزا براشون قابل درک نباشه) .نذار خودت به تنهایی تصمیم بگیری. خیلی مواظب باش وابسته شدن توی این رابطه فقط و فقط به ضرر خودته میناجونم |
|||
|
۲۷-مهر-۱۳۹۰, ۱۰:۱۴ عصر
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
ممنون و سپاس از راهنماییتون. شما
درست میگین خودمم معتقدم که از حرفای آدما نمیشه اونارو شناخت، بلکه از
رفتار اونم با دقت و تجربه میشه طرفت رو بشناسی. من اگرچه تجارب خوب
وبسیاری دارم و از قول همه که میگن خیلی عاقل و نکته سنجم اما اینو کافی
نمیدونم و میگم اگر واقعا اینطور بود شکست نمیخوردم قبلا البته هیچکدوم از
شکستهای من مستقیما به خودم برنمیگشت و همیشه دلایل مختلفی بوده. و هز
تنهایی هم بوده اما دیگه خسته تر از اونم که بخوام اشتباه کنم. مشکل
اصلی ایشون این بود که همسرش بهش خیانت کرد اونم نه 1 بار!!! بعدش ایشون
معتاد شد که بعداز طلاق خودشو پاک کرد الان خیلی به بچش میرسه شاید
جبران!!!! اگرچه معتقدم که کسی که اینقدر ضعیف باشه نتونه تومشکلات تاب
بیاره وبه طرف دود بره، بازم احتمالش خیلیه؛ اما باخوم گفتم که پیش میاد
وگاهی خودم هم اینقدر فشارهارو متحمل شدم که گاهی خدایا ببخش خداروهم ازیاد
بردم. اما من بازم نمیتونم از گذشته اش بگذرم چون کم چیزی نبوده و اگر زن سابقش به پاش نمونده خودش باید استقامت میکرد. من
قرار شده تا یک مدت دیگه کلا برم تهران برای ادامه ی تحصیلات و زندگی و
خودشونم ازم خواستن که برم از نزدیک بشناسمشون. همسر سابقشون نمیخواستن که
ازش جدا بشن و این آقا بعداز خیانت خانم طلاقش دادن، ومنم بی طرفانه گفتم
که مکل اصلی رو خود مرد ساخته و همسرش اگرچه خیانت کرده باید سعی در شناخت
کمبودهای خانم میکردن ودر جواب گفتن بخاطر بچه هم که شده بهش فرصت دادم اما
همچنان با مردان دیگه (اونم چندتا) مرتبط است. میگن پسربچه شون هم رابطه ی
خوبی با مادرش نداشته و.... حتی میگن که ازهمسرشم بپرسم. الان چند روزه باهم کات کردیم بخاطر اینکه میدونه نمیتونه منو بدست بیاره حتی اگر تا پای جونش بره.... من هز تنهایی های بیش از حدم و اینکه رو رفتار و اخلاق خیلی حساسم، متاسفانه زودی دل میبندم. خواهش میکنم بازم راهنماییم کنید خیلی مچکرم از همگی. شاد باشید |
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۱:۲۹ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸-مهر-۱۳۹۰ ۰۱:۳۱ صبح، توسط سارا جهانی.)
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
اگر خودت الان به این نتیجه رسیدی که اصصصصصلا به درد هم نمیخورین بهترین راه رو انتخاب کردی ینی قطع رابطه .
اینکه جای ناراحتی نداره که روی رفتار و اخلاقات خیلی حساسی .اتفاقا این نشونه خیلی خوبیه آدمای اینجوری مثل شما مرتبا به خودشون بازخورد میدن، پس کمتر اشتباه میکنن و دقیق تر هستن. از هر اشتباهی سود میبرن تا راه خودشونو باز کنن.اینا بد هست؟آدمای اینجوری چون رفتارای دقیقی دارن کمتر دیگران رو رنجیده خاطر میکنن و دوستای زیادی دارن.پس طبیعیه که شخصی با این همه خصوصیت مثبت خیلی از افراد رو از جنس مخالف هم جذب خودش کنه ! به نظر من شخصی مثل شما زمانی بیشتر اشتباه میکنه که فرصت های بیشتری برای تجربه کردن داره .اگر شما دختر زیر متوسطی بودی از نظر اخلاقی طبیعتا افراد کمتری جذبت میشدن و فرصت کمتری داشتی و کمتر اشتباه میکردی! خودتم که قبول داری شکست ها مستقیما به خودت برنمیگشت و هرکدوم دلیل خاصی داشته! پس در نتیجه در شرایط شما شکستها میتونن نشانه قدرتمندی از فرصتهای بیشمار شما بوده دل بستن و عاطفی بودن خاص جنس مونثه غیر از اون اگه بودی بیا مشاورهاینو بهت قول میدم 99دصد خانمها همینجورین اون 1درصدم مشکلات و تجربه ها سختشون کرده |
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۲:۵۶ عصر
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
ممنون سارا خانم. اینا همش لطف شما وذهن مثبتتونه.خیلی قشنگ صحبت میکنید،،،،، اما
تنهایی خیلی سخته میدونید گذشته های تلخی داشتم و اگر با کسی باشم افسردگیم کمتر میشه البته یه آدم شایسته که اذیت نکنه. اما اینکه تک وتنهام مدام گذشته میاد جلو چشام ناخواسته. هرچقدر به درس و ورزش و انواع چیزای شاد خودمو مشغول میکنم بازم ناگهان حواسم پرت میشه هزاران راه امتحان کردم انگار نیاز عاطفی فقط با رابطه ی عاطفی برطرف میشه حتی خیلی ها خواستن فریبم بدن ئاسه رابطه ی جنسی یا مثلا بگن بیخیال باش چه زن چه مرد؛ اما تا خودم نخوام هزاران نفر تقلا دادن حتی شهوتی هم نمیشم و همه میگن مشکل داری اما خودم میدونم مشکلم عشق و محبته ....... خانم جهانی من با هرمشکلی کنار میام اما نیاز عاطفی واقعا دیوانم کرده دیگه ممنونم از اینکه برای این من حقیر وقت گذاشتین. دوستون دارممممممممممممممقربووووووووووووون همتون |
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۳:۲۶ عصر
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
میدونم مونا جون من کاملا حرفاتو قبول دارم توی این موارد اینجا زیاد مراجعه میکنن دختر
و پسرای خوبی که نیاز به همدم دارن و در عین حال نمیخان به گناه بیفتن .من
خودمم مجردم اما وقتی به این مسائل فک میکنم میگم واقعا اگه ازدواج کنم
این کمبود عاطفه برای همیشه از بین میره؟ یه کم بهش فک کن ! به نظرم ما چون
فقط به اوایل و دوره رمانتیک ازدواج فک میکنیم این مسئله برامون پیش میاد
در حالیکه اگه زندگی اونایی که سالها از ازدواجشون میگذره رو ببینی ، متوجه
میشی که چقدر دوره عادی هست .اونم یه دوره از زندگیه مثل الان ولی با یه
سری تغییر!
ما در واقع احساس تنهایی نمیکنیم دنبال تغییریم همیشه تا از یک نواختی در بیایم و یه هیجانی به زندگیمون بدیم.مثلا اگه ازدواج کردی و بچه دار نشدی مطمئنا همین حس بهمت دست میده. الان از اونایی که ازدواج کردن بپرسیم میبینیمکه اون دنیا خیلی هم متفاوت از الان نیست و چیز زیادی نصیبمون نمیشه جز چند ماه اول که.....بعدش همش مسئولیت و مسئولیت.حالا لازمه ما چندین سال از زندگی خودمون در حسرت اون چند ماه بگذره و غصه بخوریم؟ البته بازم میگم میفهمم چی میگی همیشه کشف ناشناخته ها جذذذذذذابه و شیرین مخصوصا که اونایی که تازه ازدواج کردن هی به به و چه چه میکنن.اما به عمقش که نگاه کنی اونم یه چیز عادیه. |
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۳:۴۹ عصر
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
ممنونم از دکتر جونم. پس با این حساب من باید مشکلمو یه جا دیگه حل کنم تا بتونم از اوقات مرده استفاده کنم
چون همیشه اصل وقتی که تلف میشه بخاطر به قول خودم تنهاییمه. ارشد البته من همیشه میگم افسرده شدم جون در طی این 23 سال کلی تجربه کسب کردم با ضربه هایی که زمینم زد اما به این قیمت که هربار یه حالت شوک بهم شد، تو مسائل کاری پناهی نداشتم،تو مسائل عاطفی، ازدواج، زندگی، درس و.... دیگه واقعا دلسرد و خستم دیگه نمیتونم دوباره بلند شم از نو شروع کنم ازطرفی باید امسال کنکور ارشد قبول شم از طرفی فقط و فقط به آرامش نیاز دارم سارا جونم اما به هرچی دست میزنم نمیتونم آرامشی که چند سال پیش داشتم رو برگردونم،دیگه نمیدونم با خودم چیکار کنم کلافه شدم از دست خودم |
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۳:۵۱ عصر
ارسال: #9
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
سلام مونا جون.به نظرمن با 1 ماه اشنایی نمیشه طرف مقابل رو خوب
شناخت.دوست عزیز زمانی که به شناخت درستی رسیدی تصمیم بگیر.امیدوارم به اون
چیزی که لایقت باشه برسی
|
|||
|
۲۸-مهر-۱۳۹۰, ۰۴:۲۷ عصر
ارسال: #10
|
|||
|
|||
RE: ازدواج
آرامش از نظر شما دقیقا یعنی چی؟و کی اتفاق میافته؟ باید چی بشه که بگی آرامش دارم؟
الان چرا میگی آرامش ندارم ؟ |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: سارا زنگویی