دسترسی سریع به قسمت های مختلف تالار همیاری



اصطلاح نامه روانشناسي
زمان کنونی: ۵-آبان-۱۳۹۰, ۰۲:۲۸ عصر
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: سارا زنگویی
نویسنده: محسن عزیزی
آخرین ارسال: موج آبي
پاسخ ها 5
بازدید 74

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اصطلاح نامه روانشناسي
۳۱-شهريور-۱۳۹۰, ۰۳:۲۰ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۱-شهريور-۱۳۹۰ ۰۳:۲۳ صبح، توسط محسن عزیزی.)
ارسال: #1
اصطلاح نامه روانشناسي
اصطلاح نامه روانشناسی

ابراهیم محمودزاده

www.abrahammed.ir







قسمت اول

« الف »

احساس sensation
- از ديدگاه نظري ، ساده ترين تجربه حسي (آگاهي آني ) كه در اثر تحريك يكي از در يافت كنندگان به وجود مي آيد .
- فرآيند يك دريافت كننده كه به مرحله كسب معني ، نرسيده است .
- واكنش دستگاه هاي حسي يا حواس نسبت به محركي كه از راه اعصاب حسي به مغز انتقال مي يابد . (ساعتچي ، 1377)

احساسات feelings sentiments/
هر چند ارائه يك معني دقيق براي اين اصطلاح مشكل است ، اما مي توان گفت معني آن در كلي ترين حالت تجربه كردن حس كردن ، يا داشتن نوعي فرآيند هشيار مي باشد. معاني خاص تر آن عبارتند از 1) اثر حسي ، يا احساساتي نظير گرما يا درد 2)حالتهاي عاطفي مثل احساس خوب بودن ، احساس افسردگي و . . . 3) يكي از ابعاد هيجان . . . 4) اعتقاد مثل احساس مبهم درباره چيزي كه با هيچ دليل و شاهد واقعي حمايت نمي شود .
هر چند مطابق علم صرف و نحو اصطلاح (sentiment) از كلمه حس كردن گرفته شده اما به معني وسيعتري به كار مي رود حس كردن يك حالت پيچيده است كه بر پايه احساس يك فرد نسبت به بعضي موقعيتها، اشخاص، عقايد و افكار و نظاير آن ، وجود مي آيد . يك احساس ،كلي تر و پيچيده تر از يك نگرش يا قضاوت است ، يعني يك احساس خاص بيش از يك حالت عاطفي است و در آن معني ضمن عمل نيز وجود دارد براي مثال فردي كه داراي احساسات قوي وطن دوستي است ، احتمال دارد با شدت از وطن خود در مقابل دشمن مهاجم ، دفاع كند.
(ساعتچي ، 1377)
احساس حقارت Inferiority feeling
نگرش منفي و انتقاد آميز نسبت به خود. در واقع اين اصطلاح براي كاربرد روزمره مردم عامي در اشاره به هر نوع احساس بي كفايي و حقارت است . و آدلر به وجود چنين احساسهايي در كودك اشاره دارد . (شولتز ، 1987)

احساس گناه (بي ارزشي ) sin feelings
احساس بي ارزشي اغلب با احساس گناه عميق همراه است فرد احساس شكستهاي گذشته و حال خود را بزرگ مي نمايد و به نظر مي رسد كه محيط اطراف را براي شاهد ادعاي خود غور و بررسي مي كند و هر گونه نقص و نارسائي را به خود نسبت مي دهد. (آزاد ، 1375)

اختلال اسكيزو فر نيا يي schizophrenia disorder
گروهي از اختلالها با ويژگي هاي فقدان تماس با واقعيت ، پريشا نيهاي بارز انديشه و ادراك و رفتار عجيب و غريب. (هيلگارد و اتكينسون ، 1983)
اختلال اضطرابي Anxiety disorder يك اختلال اضطرابي كه مشخصه عمده آن تنش وبيمناكي حتمي است . ممكن است با نشانه هاي بدني مانند تپش قلب، احساس خستگي ، اختلال خواب ، سر گيجه نيز همراه باشد . (هيلگارد و اتكينسون ، 1983)

اختلال اضطراب فراگير Generalized anxiety diso rder
اشخاصي كه اين اختلال راتجربه كرده اند معمولاً به رو شني نمي دانند كه چرا مي ترسند . نشانة اصلي اين اختلال اضطراب است و به اين دليل فراگير ناميده مي شود كه با محرك يا رويداد بخصوص فرا خوانده نمي شود . بلكه در موقعيتهايي گوناگون رخ مي دهد. به نظر مي رسد كه اين گونه اضطراب كمتر وابستة رويدادهاي بروني است و بيشتر در احساسات و تعارضهاي دروني شخص ريشه دارد.
(هيلگارد و اتكينسون ، 1983)

اختلال خلقي Disorder Temperamental
اختلالهاي خلقي به سه گروه اختلالهاي افسرده وار ( يك قطبي ) ، اختلالهاي دو قطبي و دو اختلال مبتني بر علت شناسي («اختلال خلقي ناشي از يك شرط طبي عمومي » و «اختلال خلقي ناشي از مصرف مواد ») تقسيم شده اند كه هر يك از آنها نيز داراي مجموعه هايي هستند.

اختلال خلقي تك قطبي Polar temperame ntal disorder
اختلال خلقي ويژگي اصلي اختلالهاي عاطفي است ، افرادي كه اختلال خلقي تك قطبي دارند ، آشفتگي هيجاني آنها به يك حالت است و دائماً در حالت افسردگي به سر مي برند . ( آزاد ، 1375 )

اختلال خلقي دو قطبي Bipolar Temperament Disorder
اختلال دو قطبي ، بر اساس نامي كه براي آن انتخاب شده، هم شامل حمله هاي افسردگي است و هم حمله هاي ما نيايي (شيدائي). به طور معمول ، اختلال دو قطبي در آغاز به صورت حملة مانيايي آشكار مي شود حمله هاي بعدي ،ممكن است كه به شكل الگوهاي گوناگوني رخ بنمايد . امكان دارد كه پس از حمله هاي مانيايي يك دورة طبيعي باشد ، به دنبال آن يك حمله افسردگي، سپس يك دورة طبيعي ،وبه همين ترتيب . (آزاد ، 1375 )


اختلال رواني فيزيولوژيكي Psychophysiological Disorder
آسيب شناسي جسمي و صدمه واقعي به بافت كه ناشي از برانگيختگي مستمر هيجاني بدن در دورههاي فشار رواني تحمل شده است. (سارا سون ، 1378)

اختلال شخصيت Personality Disorder/
Personality Disturbance
الگوي پايدار عادت گونه وانعطاف ناپذير رفتار يا منش كه قدرت سازگاري شخص را به شدت محدود ميسازد. در اغلب موارد جامعه اين گونه رفتار ها را نا سازگار به حساب مي آورد در حالي كه از نظر خود شخص چنين نيست .
( هيلگارد واتكينسون ،1983)

اختلال هراس Phobic disorder
هراسها ، ترسهاي غير منطقي از اشيا و موقعيتهاي خاص هستند . وبر خلاف نگرانيهاي مبهمي كه در اختلالهاي اضطراب فراگير ديده مي شود در اختلالهاي هراس ، ترسها كاملا اختصاصي هستند . وقتي كسي ترس شديدي در برابر محرك يا موقعيتي نشان مي دهد كه ديگران آن را خطرناك نمي دانند ، مي گوييم اين شخص دچار هراس (فوبي) است . ( هيلگارد واتكينسون ،1983)

اخلاق Morality
در زبان معمولي مي توان معاني متعددي را براي اصطلاح اخلاق مشخص نمود، مثلاً از لحاظ تاريخي اخلاق به روابط انساني مربوط بوده و كاربرد آن در آسايش و خير و صلاح عامه جستجو مي شده است .
از ديدگاه تعليم و تربيت و روانشناسي، رشد اخلاقي جرياني است كه شامل تغيير شكل ساختار شناختي بوده و با رشد شناختي فرد همراه با دگر گونيها و غناي محيط فرهنگي او بستگي دارد. در اخلاق مي توان سه قسمت مهم را شناسايي كرد.
الف)شناخت ب) احساس ج)رفتار
شناخت شامل ارزشها و قضاوتها ست . احساس ارتباط مستقيم با تقصير و گناه دارد در حالي كه قسمت سوم يعني رفتارهاي اجتماعي ( نظر مشاركت كردن و. . .) مقاومت در براي اعمال و سوسه انگيز (نظير خود داري از دروغ و. . . ) را تشكيل مي دهد. (كياني ، 1370)

ادراك Perceotion
فرايندي كه توسط آن اطلاعات حسي سازمان داده مي شود و يكپارچه مي گردند و معناي داده هاي ورودي تفسير مي شو ند و نهايتاً پاسخ حركتي صورت بندي مي گردد ادراك مي باشد ، اساساً ادراك فرايندي سازمان يافته است و تجارب گذشته در اين فرايند نقش هدايت كننده ا ي دارد. فرايند ادراك با كشف ، تغير ، باز شناسي و تشخيص اطلاعات ورودي براي تفسير سر و كار دارد . سپس اطلاعات موجود معني مي شوند. ادراك ، جزء مهمي از رفتار حركتي است زيرا ياد گيري حركتي پيچيده و عملكرد آن نياز به كار كرد ادراك دارد. اجزاء ادراك را در زير مشاهده مي كنيد:
1 – Detection: رديابي، كشف، بازيابي، بازرسي، اكتشاف
2-Discrimination: تميز ، افتراق
3-Recognition: بازشناسي
4- Identification: شناسايي، همانند سازي
ادراك فرايند سازمان دادن و معنا دادن به درون دادهاي حسي است . از اين رو به عنوان راهنماي رفتار از كاركرد مفيدي بر خوردار است. در حقيقت ، رفتار به نحو گسترده ا ي به برداشت از جهان اطراف وابسته است ، ادراك كمك مي كند تا پاسخهايي كه مي دهيم تعين شود . رفتار حركتي موثر و كار آمد كاملاً وابسته به ادراك است. (سيج ، 1378)

ارزش Value
يك هدف اجتماعي كه دست يافتن به آن مطلوب است . مجموعه كم و بيش مر بوط ارزشها كه رفتار و سلوك شخص را تنظيم مي كند بدون اينكه خودش بدان آگاه باشد. (شعاري نژاد ، 1364)

ارزشهاي اجتماعي Social values
مقيا سهاي كه از طرف يك جامعه به عنوان ملاك ارزيابي افكار ، هدفها و اعمال افراد يا گروهها پذيرفته شده اند و اساس ، پاداشها و كيفر ها مي باشد.
(شعاري نژاد ، 1364)

اريكسون Erikson.E.
اريك اريكسون روانكاو نظريه پردازي بود كه در عقايد فرويد در مورد مراحل رشد تجديد نظر اساسي كرد . اريكسون معتقد بود كه فرويد به تغييرات رشدي بيش از حد تاكيد مي كند و به اهميت تجارب كودك در جريان پرورش يافتن و روابط اجتماعي و عوامل فر هنگي موثر در رشد «خود» كم توجهي مي كند . اريكسون در عين حال معتقد بود كه تغييرات عمده رشدي بعد از دوران كودكي واقع مي شود . به همين دليل مجمموعه اي از هشت مرحله رشد را مطرح كرد . كه تمام دوران زندگي را در بر مي كيرد.

هر مرحله با يك تكليف يا بحران رشدي شخص مي شود كه مشخص بايد آن را از سر بگذارند تا بتواند مطابق با الگوي رشد سالمي به زندگي ادامه دهد . مساله مهم در مرحله اول ايجاد اعتماد است . اريكسون معتقد بود كه نوزادان در صورتي كه دنياي پيرامونشان با ثبات و قابل پيش بيني باشد غذايشان را خورده با شند ، جاي گرم و راحتي داشته باشند احساس اعتماد مي كنند.
مرحله دوم : مرحله تضاد بين رشد استقلال رأي با رشد تر ديد و شرم است. در دوران نو پايي كودكان مي كوشند تا استقلالي بيا بند . آنان «نه» مي گويند و مي توانند هر جا كه بخواهند راه بروند وبدوند . اريكسون معتقد بود كه اين مساله اهميت دارد كه به كودكان در اين دوران استقلال راي بدهيم و با آنان تند و پر خاشگر نباشيم. والديني كه فرزندان خود را به دليل رفتار نادرست دچار شرمزدگي مي كنند ممكن است باعث شوند كه او در مورد مستقل بودن خود دچار احساس ترديد و دودلي شود.
مرحله سوم : مرحله تضاد بين احساس ابتكار و گناه است . كودكان در اواسط دوران كودكي نياز دارند تا تضاد بين كارايي و احساس حقارت را حل كنند . آنان وارد مدرسه مي شوند ، تكاليفي را انجام مي دهند و مهارتهاي جديدي كسب مي كنند . موفقيت و احساس كفايت اهميت مي يابد كودكي كه هيچ توانايي خاصي ندارد،يا به كرات با شكست مواجه مي شود ممكن است شديدا‎‎‏ً احساس حقارت كند.
عمده ترين تضاد در دوران نوجواني تضاد بين هويت يابي در برابر سر در گمي نقش است . بسياري از عناصر هويت دوران كودكي در نوجوان تثبيت مي شود و در عين حال هويتي شخصي و شغلي كسب مي كند.عدم توانايي در حل اين تضاد ممكن است منجر به سر در گمي نقش يا هويت شود.
در اوايل بزرگسالي فرد با تضاد بين صميميت ، در برابر كناره جويي روبه رو است . انسان نياز دارد تا روابط شخصي و طولاني مدتي با ديگران بر قرار كند. كسي كه نمي تواند چنين روابطي برقرار كند . ممكن است از لحاظ رواني از ديگران كناره جويي كند و فقط روابط اجتماعي سطحي با ديگران بر قرار كند.
تضاد در اواسط دوران بزرگسالي زايندگي در برابرخود فرو رفتگي است . يكي از انواع زايندگي بچه دار شدن است ولي در عين حال توليد كننده و خلاق بودن در كار يا ساير فعاليت ها نيز اهميت دارد . به نظر اريكسون بزرگسال بدون احساس مولد بودن در خود فرو مي رود.
آخرين تضاد ،كمال خود در برابر نوميدي است ،كساني كه خود آنان به حد كمال رشد كرده احساس معنا و نظم در زندگي مي كنند. زماني ياس در اين مرحله غالب مي شود كه افراد از مرگ بتر سند يا اينكه زندگي گذشته خود را رضا يت بخش ندانند. ( يا سايي ،1377)

آزمايش Experiment
درروش آزمايش محقق سعي مي كند با ايجاد تغييري خاص ، نتايج آن را مورد بررسي و مشاهده قرار دهد .
معمولاً در اين روش محقق يك يا چند متغير را انتخاب كرده و با تغيير آنها سعي مي كند اثر اين تغييرات را بر ساير متغير ها مطالعه كند. اصطلاحاً به متغيري كه توسط محقق كنترل شده تا تاثير آن بر متغير ها ي ديگرتعيين شود .متغير مستقل گفته مي شود. در حاليكه متغير يا متغير هايي كه در اثر دگر گوني متغير مستقل دگر گون مي شوند. اصطلاحاً متغير تابع يا وابسته ناميده مي شوند .
(احمدي و فراهاني، 1370)

آزمون Test
آزمون عبارت است از وسيله ا ي كه براي سنجيدن ويژگي رواني خاصي به كار گرفته مي شود.
آزمونهاي رواني به چند دسته تقسيم مي شوند.1- آزمونهاي شناختي: آزمونهايي هستند كه ويژگيهاي شناختي را مورد سنجش قرار مي دهند2- آزمونهاي هوشي : نمونه ا ي از آزمونهاي شناختي به شمار مي آيند 3- آزمونهاي شخصيتي: آزمونهايي هستند كه ويژگي هاي شخصيتي افراد را مورد سنجش قرار مي دهند .4- آزمونهاي پيشرفت تحصيلي : آزمونهايي هستند كه پيشرفت تحصيلي دانش آموزان را مي سنجند. (احمدي و فراهاني ، 1370)

آزمون هاي استعداد ( آزمون پيشرفت): Aptitude tests/
Achivement tests
آزمونهايي هستند كه از روند ياد گيري يا پيشرفت موفقيت يك فرد در انجام يك وظيفه خاص ارزشيابي مي كنند بدون اينكه به زمينه هاي وراثتي آن توجه شود.
(نظري ، 1381)

آزمونهاي آماري Statistical tests/
آزمونهاي آماري عبارتند از روشهايي كه به منظور بررسي ميزان اعتبار داده ها در بر آوردهاي آماري مورد استفاده قرار مي گيرند به بيان ديگر آزمونهاي آماري نشان مي دهد كه خطاي اندازه گيري در داده ها آماري چقدر است . (شريفي و نجفي زند ،1376)

آزمون بالا نس وزنه ها Weights Balancing test
براي تجسم اين وسيله به شرح مختصري از آن مي پردازيم . اهرمي را در نظر بگيريد كه در دو بازوي هم اندازه خود چهار ميخ چوبي دارد كه فواصل ميان آنها نيز با يكديگر برابر است. ضمناً وزنه هايي حلقه اي شكل را مي توان بر روي اين ميخ هاي چوبي به هر تعداد قرار داد . آزمايشگر مي تواند در صورت تمايل با كشيدن يك زبانه هر دو بازوي اهرم را آزاد كند . بدين ترتيب ، پس از رها شدن زبانه هر طرف اهرم كه سنگين تر باشد، بازوي اهرم به همان سمت متمايل خواهد شد . در اين مسئله تعادل اهرم به دو عامل بستگي دارد. يكي تعداد وزنه هاي روي هر دو بازو و ديگري فاصله وزنه ها از مركزثقل. وقتي در مورد چگونگي تعادل اهرم ، از كودكان سؤال مي شود، آنها به يكي از چهار قاعده زير استفاده مي كنند :
قاعده 1 :كودك يا نوجوان تنها به تعداد وزنه ها توجه مي كند و نتيجه مي گيرد بازويي كه تعدادوزنه هاي بيشتري دارد ، به سمت پايين متمايل خواهد شد . بنا بر اين ، اگر تعداد وزنه ها در هر دو بازو يكسان باشد او پيش بيني مي كند كه با آزاد شدن دستگاه اهرم به حالت تعادل مي ايستد .
قاعده 2: كودك يا نوجوان توجه بيشتري به وزنه ها نشان مي دهد و پيش بيني مي كند بازويي كه وزن بيشتري دارد ، به سمت پايين متمايل خواهد شد . در صورتي كه تعداد وزنه ها در هر دو بازو برابر باشد كودك به فاصله وزنه ها از مركز ثقل توجه مي كند .
قاعده 3: كودك يا نوجوان براي بيان پيش بيني خود ، هم به وزن و هم به فاصله توجه مي كند، ولي اگر يك بازو داراي وزنه هاي بيشتري باشد و وزنه هاي بازوي ديگر فاصله زياد تري از مركز ثقل داشته باشد كودك دچار تضاد مي شود و پيش بيني خود را صرفاً به صورت يك حدس احتمالي بيان مي كند .
قاعده4: كودك يا نوجوان همزمان به وزن و فاصله توجه مي كند و بدين ترتيب به يك اصل مهم پي برده است ،نيرو گشتاوري هر دو بازو تابعي از حاصل ضرب وزن در فاصله نسبت به مركز ثقل است. ( احدي و جمهري ، 1378)

آزمون هاي غير كلامي: Nonverbal test / Nonlanguage test
آزمون هايي هستند كه از زبان گفتاري يا نوشتاري براي بيان مقصود استفاده نمي كنند . ( نظري ، 1381)
استدلال Reasoning
به فرآيند قانونمند داوري درباره تصديقها استدلال گفته مي شود . افراد به هنگام استدلال از اطلاعاتي استفاده مي كنند كه صدقشان براي آنها معلوم يا مفروض است. معمولاً ميان استدلال قياسي و استقرايي تفكيك قائل مي شوند.(براي اطلاعات بيشتر به استدلال استقرايي و قياسي مراجعه شود). ( آيسنك ، 1944 )

استدلال استقرايي Imductive reasoning برخي اوقات به استدلال استقرايي استدلال «به سمت بالا» گفته مي شود،يا از جزء به كل . براي مثال اگر بدانيم كه زمستان در تورنتو ، كالگاري، ساسكاچوان ،كه شهر هاي كانادا هستند سرد است مي توانيم بر اين اساس به اين تصميم برسيم كه زمستان در كانادا سرد است .
وقتي ما از طريق قياس استدلال مي كنيم مي توانيم درباره درستي نتيجه آن مطمئن باشيم. اما وقتي افراد به طريق اسقراء استدلال مي كنند ، درباره احتمال نتيجه به داوري مي نشينند.بيشتر دانسته هاي ما درباره جهان از طريق استدلال استقرايي فرا گرفته شده است . (آيسنك ، 1944)

استدلال قيا سي Deductive reasoning/ Syllogistic reasoning
به استدلال قياسي بعضا استدلال ((به سمت پايين)) يا از كل به جزء نيز گفته مي شود .
فرآيند استدلال قياسي با مجموعه اي از عبارتها كه مقدمه ناميده مي شود شروع مي شود و از آن مقدمه براي استنتاج عبارت ديگري استفاده مي شود كه در صورت درستي نتيجه نام دارد. ( آيسنك ، 1944)


استروژن Estrogen
گناد هاي جنسي ماده يا تخمدانها (Ovaries)در بخش بالاي لگن خاصره در دو طرف ستون فقرات جاي دارند و وظيفه شان ساختن سلولهاي جنسي و هورمون استروژن است.
استروژن علاوه بر آماده سازي جنسي يك رشته دگر گونيهاي بدني پديد مي آورد ، مانند بزرگ شدن سينه ، پستانها ، باسن و رويش مو در اطراف زهار .
(پارسا ، 1367)

ا سترس Stress استرس يا فشار رواني ، مجموع واكنشهاي جسمي ، عاطفي و ذهني است كه ارگانيزم (موجود زنده) در برابر محركهاي خارجي يا داخلي كه بر هم زننده ثبات و اوضاع فيزيولوژيك بدن هستند نشان مي دهد . البته قدري استرس لازمه زندگي ، تلاش و پيشرفت مي باشد اما استرس بيش از حد و فشار رواني ناراحت كننده عامل مشترك بسياري از بيماريهاست . (هيلگارد واتكينسون ، 1983)

حالت استرس وقتي اتفاق مي افتد كه انسانها با رويداد هايي مواجه مي شوند كه آنها را براي بهزيستي رواني و مادي خود خطرناك تلقي مي كنند . در چنين شرايطي از ارگانيسم انتظار مي رود با اين وضعيت سازگاري و انطباق داشته باشد . در استرس ، رويدادهايي كه خطر آفرين تلقي مي شوند ، محركهاي استرس زا نام دارند ، واكنشهاي شخص نسبت به اين رويدادها را استرس مي گويند. بسياري از منابع استرس را عوامل بيروني تشكيل مي دهند ( مانند گرفتاريهاي روزمره، دگر گونيهاي زندگي و …) . ساير منابع استرس را مي توان به عوامل دروني نسبت داد (مثل باورهاي غير منطقي و رفتارتيپ A) . (نظري ، 1381)

استوانه ها و مخرو طها Rods and cones
استوانه ها و مخروطها گيرنده نوري هستند . اگر چه مخروطها را مي توان به علت دارا بودن يك انتهاي فوقاني (قطعه خارجي) مخروطي شكل تشخيص داد . بطور عموم استوانه ها بار يكتر و بلند تر از مخروطها هستند اما اين موضوع هميشه صدق نمي كند در قسمتهاي محيطي شبكيه استوانه ها 2 تا 5 ميكرو متر قطر دارند در حاليكه قطر مخروطها 5 تا 8 ميكرو متر است . در قسمت مركزي شبكيه يعني در لكه زرد قطر مخرو طها فقط 5/1 ميكرو متر است . (گايتون ، 1991)

آسيب مغزي / Brain Damage
Brain Injury
اگر به يك مغز سالم بر اثر حادثه يا بيماري آسيب برسد به احتمال زياد عوارض پايداري مانند عقب ماندگي هوشي ، فلج مغزي ، غش يا يك رفتار غير طبيعي به وجود مي آيد. رفتار كودكاني كه گرفتار آسيبهاي مغزي شده اند يكدست نيست ، زيرا نوع كاركرد مغز به محل آسيب و ميزان رشد طبيعي كودك در زمان حادثه بستگي دارد . گاهي آسيبهاي مغزي رفتاري نا آشنا و عجيب و غريب پديد مي آورد. زيرا فرد صدمه ديده ممكن است اشياء را دگر گون ببيند و ادراك كند . در چنين مواردي كودك نخست به جزء توجه مي كند ، سپس به كل آن . چنان كه براي نمونه ، به جاي كت فكر خود را به روي دكمه آن متمركز مي كند.
(پارسا ، 1367)

اصل رمز گذاري اختصاصي (اصل زمينه) Encoding specificity principle

اين اصل يك حكم كلي در مورد ارتباط ميان شرايط رمزگذاري و بازيابي لازم براي به ياد آوردن يك فقره يا رويداد است و بيان مي دارد كه اثر بخشي عمليات رمز گذاري بستگي دارد به نشانه هاي بازيابي ، و توان نشانه ها بر حسب عمليات رمز گذاري تغيير مي يابد .
اينكه فردي چقدر خوب رويداد يا واقعيتي را به ياد آورد به دو عامل اساسي بستگي دارد : 1) عمليات رمز گذاري آغازين محفوظات حاصل 2) محيط بازيابي يا نشانه هاي باز يابي آتي .اصل رمز گذاري اختصاصي حكم نظري كلي ا ي است در مورد ارتباط ميان اين دو عامل تعيين كننده در به خاطر آوردن . اين اصل مبتني بر آن است كه عمليات رمز گذاري خاص اعمال شده روي آنچه كه ادراك مي شود ، تعيين مي كند چه چيزي در حافظه ذخيره مي شود ، آنچه كه در حافظه ذخيره مي شود تعيين مي كند چه نشانه هاي بازيابي ا ي در فراهم آوردن دسترسي به آنچه كه ذخيره شده است مؤثرند.
دو واقعيت تجربي نمونه را در نظر بگيريد . اول به سادگي مي توان نشان داد كه همبستگي معنايي نزديكي ميان كلمات شاه و ملكه وجود دارد ولي اينكه شاه به عنوان كلمه نشانه، ياد آوري كلمه مورد نظر پيشتر مطالعه شده «ملكه»را تسهيل مي كند يا نه به طور عمده اي به عمليات رمز گذاري مشخصي بستگي دارد كه در زمان مطالعه «ملكه» اعمال شده است . براي نمونه اگر آزمايش شونده كلمه مقصد «ملكه»را به عنوان عضوي از زوج كلماتي نظير خانم، ملكه ببيند و ملكه را در ارتباط با خانم رمز گذاري كند آنگاه ارائه كلمه شاه در زمان با زيابي ، ياد آوري كلمه «ملكه» را در قياس با حالتي كه هيچ نشانه مشخصي وجود ندارد تسهيل نمي كند . دوم وقتي شخص جمله اي مانند «آن مرد پيا نورا كوك كرده» را شنيده باشد . آنگاه نشانه «چيزي سنگين » فايده اي ندارد . از سوي ديگر وقتي كه «آن مرد پيانورا بلند كرد»جمله اي است كه در ابتدا شنيده شده آنگاه «چيزي سنگين» نشانه عالي است حالي كه «صداي خوب» چنين نيست. (آيسنك ، 1944)


اضطراب Anxiety
مهمترين عاملي كه بر اساس نظريه تحليل رواني علت تمام بيماريهاي رواني محسوب مي شود ، اضطراب است. فرويد اضطراب را (درد رواني) ناميده است. يعني به همان صورت كه اگر بدن دچار زخم ، التهاب و بيماري گردد، اولين نشانه آن به صورت تب ظاهر مي شود . اگر فرد از نظر رواني دچار مساله و مشكل شوداولين نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر مي شود . اضطراب هم علت محسوب مي شود هم معمول يعني علت بسياري از نارا حتيهاي رواني اضطراب است. همچنين هر گاه شخصي با يك مساله و مشكل رواني مواجه گردد كه موجب به هم خوردن تعادل رواني گردد ، احساس اضطراب مي كند فرويد.
اضطراب را به سه نوع تقسيم كرده است الف) اضطراب واقعي هنگامي تجربه مي شود كه شخص با خطرات يا تهديد هاي بيروني مواجه باشد . ب) اضطراب نورتيك ، زماني بروز مي كندكه تكانه هاي نهاد موجب تهديد فرد در برابر قطع كنترل من و ظهور رفتارهايي كه منجر به تنبيه مي خواهند گرديد شوند ج) اضطراب اخلاقي ، وقتي ظاهر مي شود كه فرد عملي بر خلاف وجدان اخلاقي يا ارزشهاي اخلاقي خويش انجام داده يا وقتي در نظر دارد انجام بدهد به اين دليل احساس گناه مي كند . منبع اضطراب هر چه باشد تجربه اي بسيار خطر ناك است و فرد براي آنكه آن را تجربه نكند تقريباً به هر عملي متوسل مي شود.
حالتي بر خلاف ترس كه معمولاً پاسخي است به يك تهديد معلوم و شناخته شده،احساسي است نا مشخص از تشويش و ناراحتي در پاسخ به خطر نا شناخته. اضطراب رواني دروني است و شخص را نسبت به تهديد هاي نا معلوم و مبهم گوش به زنگ و آگاه مي سازد و او را وا مي دارد تا بر عليه آن عملي دفاعي انجام دهد . مكانيزمهاي دفاعي ، تدبير هاي نا خود آگاه «من » هستند كه فرد براي مقابله با اضطراب و حفظ خويش از خطرات آن را به كار مي گيرد. ( آزاد ، 1375)

اعتبار Reliability
منظور از اعتبار ، ثبات نمرات پاسخ دهندگان به آزمون در سنجش هاي مكرر بر روي افراد واحد و همساني دروني ماده سوالات آزمون است . چنانچه آزمون را چند باربا فاصله زماني نه چندان زياد ، مثلاً چند روز يا چند هفته ، بر روي يك فرد اجرا كنيم و هر بار با نمرات متفاوت از دفعه قبل رو به رو شويم در اين صورت خواهيم گفت كه آزمون از اعتبار كافي برخوردار نيست زيرا نمي توان به نتيجه اجراي آن اعتماد كرد . (شريفي و نجفي زند ، 1376)

اعتياد Narcotism/
Addiction
اعتياد عبارت از حالتي است كه شخص هم از نظر جسماني و هم از نظر رواني به ماده ا ي وابستگي پيدا مي كند. احتياج شديد و اجباري به ادامه مصرف همه روزه آن داشته ، قادر نيست به ميل و اراده خود آن را ترك كند و تحمل او در مقابل مصرف تدريجي دارو بيشتر مي شود. وابستگي به دو صورت رواني و جسماني پيش آمد مي كند.
در وابستگي جسماني ماده به علت نفوذ در داخل سلولهاي بدن و اثر شيميايي آن باعث وابستگي سلولهاي بدن شده و قطع دارو به منزله اين است كه يكي از مواد حياتي سلول را به آن نرسانيم و به همين جهت در مواردي كه دارويي وابستگي جسماني ايجاد مي كند ترك ناگهاني موادبدون جانشين كردن ماده ديگري بجاي آن موجب اختلا لاتي مي شود كه براي بيمار فوق العاده ناراحت كننده است. وابستگي رواني عبارت است از حالتي كه شخص از نظر عاطفي به دارو يا ماده ا ي وابستگي پيدا مي كند و با وجودي كه نتايج سوءآن را مي داند معهذ ا احتياج دارد كه مصرف آن را ادامه دهد و اين وابستگي با عث مي شود كه شخص معتاد در موقع معيني كه بايد دارو يا ماده مخدر به او برسد به هر نحو كه شده و حتي با وجود خطرات سوء مصرف مواد مخدر بي اختبار به سوي آن كشيده مي شود و براي رسيدن به دارو حاضر به هر اقدامي مي گردد . پيدايش تحمل يعني تمايل شخص به ازدياد مقدار مصرفي دارو ، به اين معني كه مدتي پس از مصرف ماده مخدر شخص نمي تواند مانند ايام شروع از آن لذت ببرد و به همين علت است كه مقدار مصرف داروي معتادين در ابتدا كم است ولي پس از مدتي به تدريج مجبورند كه آنرا زياد كنند و بالاخره به حدي مي رسد كه براي حصول مربوط بايد از مواد مخدر قويتري استفاده كنندو اين مساله علت اعتياد به چندين مواد را در معتادين توجيه مي كند . ( ميلاني فر ، 1374 )

افلا طون Plato
افلاطون بنيانگذار اصلي و پدر فلسفه غرب بود و يكي از بزرگترين فيلسوفان يوناني باستان است . او آكادمي فلسفه را در نزديكي آتن تاسيس كرد ، نوشته ا ي بسيار از خود به جا گذاشت از جمله جمهور ورساله مهماني . افلاطون به جاودانگي روح اعتقاد داشت . در فيدون مي نويسد «من بسيار اميدوارم كه مرگ پايان همه چيز نباشد »اگر روح فنا ناپذير باشد در اين صورت جزئي از جهان مادي محسوب نمي شود . اگر جزئي از دنياي مادي نباشد ، پس از اصول طبيعي علت و معمولي تبعيت مي كند . اين موضوع مستقيماً به آزادي اراده منتهي مي شود ، افلاطون در تعاليمش بين ظاهر و حقيقت تمايزي بارز قائل بود ، او در اين مورد مثال زنداني در غار را مي آورد . زنداني سايه هايي را بر روي ديوار مي بيند كه از بيرون غار به درون افكنده مي شود و فكر مي كند اين ها واقعي اند . به همين تر تيب روح موقتاً در بدن (يعني غار) محبوس مي شود و به اشتباه آنچه را در زندگي روزانه مي بيند و مي شنود واقعيت مي پندارد ولي واقعيت بر روح آشكار نمي شود مگر زماني كه پس از مرگ از زندان تن رها شود . (برونو ، 1370)

اكسون Axon(e)
تار منفردي كه ضخيم تر و بلند تر از دندريت است . اكسون شبيه محوري است كه يك قطب را به نرون متصل مي كند . نرونهاي رشد يافته يك اكسون دارندو يا اصلاً اكسوني ندارند. بعضي نرونها در ابتدا بيش از يك اكسون دارند اما پس از رشد اكسون خارجي را از دست مي دهند . بسياري از اكسونها از بر جستگي جسم ياخته ا ي كه به قطب (Hillock) اكسون موسوم است ، پديدار مي شوند . هر اكسون قطر ثابتي كمتر از طولش دارد . به طور كلي اكسونها ، يك تكانه را از جسم ياخته ا ي به طرف ياخته هاي ديگر انتقال ميدهند . اكسون نورون حركتي توسط يك ماده پوششي به نام غلاف ميلين (Myelins heath) پوشيده شده . هر شاخه اكسون نوك بر جسته ا ي دارد كه انتهاي پيش سينا پسي (Pre synaptic ending) يا پايانه پيازي را تشكيل مي دهد. (كالات ، 1989)

الكز و شوك درماني Electroshock Therapy
روانپزشكان براي درمان اختلا لات رواني از الكترو شوك استفاده مي كنند در درمان الكترو شوك از طريق كار گذاشتن الكترود هاي ظريفي در نواحي معيني از قسمت هاي عمقي مغزو وارد كردن جريان خفيفي از برق شوك وارد كرده كه از اين طريق با ايجاد فعل و انفعالات شميايي زيستي توانسته اند تا حدودي بعضي از اختلال ها از جمله اختلالات خلقي را درمان كند.
الكترو شوك درماني درمورد درصد كوچكي از بيماران اسكيز و فرينك خصوصاً مبتلا يان به نوع كاتاتونيك به طور مؤثر مورد استفاده قرار مي گيرد .
( كالات ،1989 )



آمار Statistics
آمار رشته ا ي است كه با نمونه گيري از داده هاي يك جامعه آماري و استنباط درباره آن جامعه بر اساس داده هاي نمونه سر و كار دارد. وقتي مي گوييم در مورديك تفاوت مشاهده شده از آزمون آماري استفاده كرده ايم و معلوم شده مي توان به تفاوت مشاهده اعتماد كرد ، مقصودمان اين است كه تفاوت مزبور از لحاظ آماري معنادار است . به عبارت ديگر آزمون آماري نشا ن مي دهد كه تفاوت مشاهده شده يقيناً ناشي از تا ثير متغير مستقل ( و نه حاصل عوامل تصادفي ) است.
( نظري ، 1381 )

آمار استنباطي Inferential Statistics
بخشي از آمار است كه به كمك آن و بخش زير مجموعه (نمونه) به قضاوت در مورد جامعه ا ي مي پر دازيم كه نمونه از آن انتخاب شده است . در تعريف ديگر آمار استنباطي در واقع علم تصميم گيري است و به كمك اطلا عات جمع آوري شده بهترين تصميم گيري انتخاب مي شود. ( نظري ، 1381)

انعطاف پذيري /Flexibility
Plasticity
در نماي ، كلي يعني ظرفيت فرد براي نرمش در تغيير نگرشها يا ظرفيت او براي سازگاري سريع در موقعيتهاي جديد. در معناي خاص وضعيتي را گويند كه در ((اسكز وفرني كاتاتونيايي)) مشاهده مي شود و طي آن وقتي حالت دست و پاي بيمار را به وضع معيني قرار دهيم بيمار اين حالت را براي مدتي طولاني و به همان وضع ، حفظ مي كند. (ساعتچي 1374)




انگيزش Motivation
اصطلاح انگيزش را ميتوان به عنوان عامل نيرو دهنده ، هدايت كننده و نگهدارنده رفتار تعريف كرد . گيج و برلاينز (1984) انگيزش را به موتور و فرمان اتومبيل تشبيه
كرده اند .
سيفرت (1992) گفته است انگيزش يك تمايل يا گرايش به عمل كردن به طريقي خاص است .انگيزه وانگيزش غالباً به صورت مترادف به كار مي روند، با اين حال ، مي توان انگيزه را دقيق تر از انگيزش دانست.به اين صورت كه انگيزش را عامل كلي مولد رفتار اما انگيزه را علت اختصاصي يك رفتار خاص به حساب آورد.
در تعريف ديگر اصطلاح انگيزش (Motivation) در اصل از ريشه لاتين Moveve) ( مشتق شده و به معني تحريك است . روانشناسان بر سر تعريف انگيزش به موارد زير توافق دارند .
1- جهت رفتار Direction of behavior) : ( هدف يا هدف هايي كه موجود زنده در تعقيب آن است .
2- شدت رفتار Intensity of behavior) ( : ميزان كوشش يا تلاشي كه براي رسيدن به هدف از موجود زنده سر مي زند .
3- پايداري رفتار Persistence of behavior) ( : مدت زماني كه موجود زنده براي رسيدن به هدف صرف مي كند .
تعريف انگيزش بر حسب فرايند يا فرايند هايي كه به نحوي شروع شده و جهت يافته و سپس ادامه پيداكرده و سر انجام براي رسيدن به زنجيره هدف گرايي رفتار Persistence of behavior) ( متوقف شده قابل تبيين است .
به طور كلي هر رفتاري كه از انسان و حيوان سر مي زند ، جهت يافته ( Directed)
يا معطوف به هدف غايتي است و براي رسيدن به هدفي طرح ريزي شده است.
(فرجي ، 1375 )

انگيزه (Motive)
انگيزه بنا بر تعريف عيني ، حالتي فرضي در موجود زنده است كه براي تبيين انتخابها در رفتار معطوف به هدف آن به كار مي رود . انگيزه بنا بر تعريف ذهني به صورت آرزو يا ميل تجربه مي شود .
انگيزه از نظر بنيادي ، هر آن چيزي است كه موجود زنده را به حركت وا مي دارد و موجب جنبش آن مي شود .
روان شناسان كليه عواملي را كه موجود زنده و از جمله انسان را به فعاليتي وا مي دارد و او را در يك جهت خاصي سوق مي دهد انگيزه مي نامند . انگيزه اولين عنصر تشكيل دهنده رفتار است. ( برونو ، 1370 )

آوا Phone
هر صوت كلامي شخص كه ويژگي هاي آن بدون ارتباط با نقش آن صوت در هر زبان قابل تصريح است . ( پور افكاري 1373)

آوا شناسي ( Phonetics)
مطالعه توليد اصوات يا تاكيد روي رابطه آنها با زبان كه شامل روابط روان شناختي ، فيزيولوژيك ، بدني داده ها مي باشد . (شعاري نژاد ، 1364)
امضای محسن عزیزی
24امام علی علیه السلام24

در نهان های خود از خدا پروا کنید، همانگونه که در عیان های خود از مردم پروا دارید!
ارسال یک ایمیل به این کاربر ارسال یک پیام خصوصی به این کاربر مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر اعتبار:
نقل قول این ارسال در یک پاسخ سپاس ها نقل قول این ارسال گزارش این ارسال به مدیر
 سپاس شده توسط نرگس ، طباطبایی ، Male Heavyweight ، niloofarabi ، yas ، سارا جهانی ، buddy
۲-مهر-۱۳۹۰, ۰۸:۳۴ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲-مهر-۱۳۹۰ ۰۸:۳۶ عصر، توسط محسن عزیزی.)
ارسال: #2
RE: اصطلاح نامه روانشناسي

[b]اصطلاح نامه روانشناسي(واژگان روانشناسی) یا دیکشنری روانشناسی

ابراهیم محمودزاده


« ب »
بازتاب ( رفلكس) Reflex
بازتاب عبارت است از رابطه ساده بين يك محرك و يك پاسخ از جمله تنگ شدن مردمك چشم در برابر نور ترشح بزاق دهان بر اثر قرار گرفتن غذا در دهان نمونه هايي از بازتاب هستند. ويژگي هاي مهم رفتار بازتابي ساده بودن، غير ارادي بودن، نا آگاهانه بودن ، وارثي بودن آنها ست . (سيف ، 1379)
باز خواني Recall
به اين معني است كه مطلب مورد نظر را كاملاً از حافظه فرا خوانيم.
(سيف ، 1379)
بازسازي شناختي Cognitive Restructuring
فن مورد استفاده البرت اليس وساير در مانگران شناختي كه در آن مراجع از رابطه بين افكار غير واقعي رفتارهاي غير انطباقي حاصل از آنها آگاه مي شود. به مراجعان كمك مي شود تا راه هاي منطقي تري در بررسي رفتارهايشان پيدا كنند.
(سارا سون وسان سون 1378)
باز شنا سي Recognition
آگاهي نسبت به اينكه يك شيء يا رويداد چيزي است كه قبلاً ديده شده ، به تجربه در آمده يا ياد گرفته شده است. يكي از روش هاي تجربي براي مطالعه حافظه .
( ساعتچي ، 1377)
با زنمايي Representation
باز نمايي براي نظريات رايانه ا ي همچون قلب است . در بسياري از محاسبه ها اطلاعات خاصي با يك درونداد خاص تداعي پيدا مي كنند . براي ايجاد چنين تداعيهايي لازم است اطلاعاتي كه از قبل كسب شده بايد اندوخته و استفاده شود. به عنوان مثال اگر پرسيده شود حيوانات خانگي را نام ببريد . مرغ و خروس يا سگ و گربه در بيشتر جوابها خواهد بود ما كه از بدو تولد اين اطلاعات را نداشته ايم ، آنها راياد گرفته ايم، اندوخته ايم و سپس به هنگام پرسش بازيابي كرديم .
اينكه اطلاعات به چه شكلي اندوخته گردد ، موجب صراحت و برجستگي اطلاعات مختلف مي شود. به عنوان مثال ، اگر كميتها را بر حسب عدد نويسي عربي (…
و4و3و2و1) به خاطر سپرده باشيم اغلب توانائيهاي خاصي را به ما مي دهد كه اندوختن كميتها بر حسب عدد نويسي رومي نمي دهد . بسته به اينكه بازنمايي چه نوع اطلاعاتي را صريح و بر جسته مي كند به اجراي كم و بيش آسانتر يك محاسبه معين كمك مي شود براي مثال اگر كسي مقادير را با استفاده از اعداد رومي به خاطر سپرده باشد ، عمل ضرب رومي آنها كاملاً متفاوت از وقتي است كه اعداد بر حسب عدد نويسي عربي اندوخته شده باشند. انواع عملياتي كه براي اجراي يك محاسبه لازم است تا حد زيادي بستگي دارد به چگونگي باز نمايي درونداد و چگونگي بازنمايي اطلاعاتي كه بيشتر اندوخته شده است . همه نظريات رايانه ا ي تصوير ذهني مشخص كننده دو نسخ چيز هستند . يكي انواع بازنما ئيهايي كه از اطلاعات به كار رفته است ، و ديگري راههايي كه اين بازنما ئيها پردازش مي شود تا محاسبات خاصي اجرا گردد . معمولاً نظريه ها محاسبات بسيار گوناگوني را فرض مي كنند كه كار شان تشكيل تصاوير ، تركيب نمودن آنها از راههاي نو و تبديل آنها به طرق مختلف و شامل اينهاست . اغلب اين محاسبات براي اجرا توسط بخشها يا خرده سيستمهاي مختص آنها مطرح مي شوند. هر يك از اين بخشها نوعي درونداد را مي گيرد و برونداد لازم را توليد مي كنند . همه اين محاسبات طوري طراحي و تنظيم شده اند كه با انواع باز نمايي كه براي تصوير ذهني مطرح است جور باشد . ( آسينك ، 1944)
بازيا بي Retrieval
اصطلاح نسبتاً جديدي در روان شناسي است كه به فرايند فراخواني اطلاعات از حافظه اطلاق مي گردد . رديابي اطلاعات در حافظه .
(براهني و همكاران ، 1370)
بازيا بي آشكار Eplicit retrieval
1) بطور كلي ، مشخص كننده آنچه مستقيم و صريع است.
2) مشخص كننده چيزي كه آشكار و مشهود است.
3) مشخص كننده چيزي كه شخص از آن آگاه است. فرايند هاي شناختي آشكار آنهايي هستند كه شخص هشيارانه به آن واقف است.
(پور افكاري ،1373)
بحران Crisis
از ريشه لاتين به معني نقطه عطف در مسير رخدادها در مورد افرادي به كار مي رود كه به علت بحران دچار ناراحتي يا ناتواني شديد شده اند .اين واژه از واژه هايي است كه اريكسون در تقسيم بندي مراحل رشد خود به كار برده است و عبارتست از تغييرات هيجاني و فاحش ناگهاني كه در طول رشد رخ مي دهد .
مثل بحران نوجواني كه نوجوان براي كسب استقلال ، برقراري روابط و دلبستگي هاي تاز ه ، سست شدن روابط كهنه و… به آن دچار مي شود .
( پور افكاري ،1373)
بر انگيخته ( برانگيختگي ) Activation – Excitation
اصطلاهي است كه به حالت تهييج . توجه ، يا گويش به زنگ بودن اشاره مي كند. برانگيختگي از معدود متغير هاي انگيزشي است كه براي آن شاخص هاي قابل مشاهده و قابل اندازه گيري فيز يو لو ژيكي وجود دارد .
(منصور و همكاران ، 2536)
بر نامه ريزي ( برنامه سازي) Planning
عمل يا روش تهيه و تنظيم فعاليتهاي كاري در يك فهرست و جدول ساعات عملي عمل يا روش تنظيم و تركيب يك جدول ساعات و برنامه روزانه يا هفتگي از فعاليتها يا مطالعات گوناگون. (شعاري نژاد ، 1364 )
برون داد Out put
فعاليت عضلات و غدد ، رفتاري (پاسخي ) را شكل مي دهند كه از مجموع پردازش ناشي شده است ، در مورد عضلات ، فعاليت حركتي رخ مي دهد ، در مورد غدد، هورمونها يا ترشحات ديگر ايجاد مي شود. ( مرتضوي ، 1378)
برونگرا Extravert Extrovert /
يونگ معتقد بود كه مردم در يكي از دو دسته قرار مي گيرند : افراد درون گرا و افراد برون گرا .
يك فرد برون گرا كسي است كه ابداً كم رو نيست و ترجيح مي دهد وقت خود را بيشتر با ديگران بگذراند تا اين كه تنها باشد .افراد برون گرا هنگامي كه با عوامل فشار رواني مواجه ميشوند احتمالاً در صدد يافتن گروهي بر مي آيند تا مسائل را با آنها در ميان بگذارند . (كارور و شي ير ،1375)
بزهكا ري Delinquency
مجموعه تخلفات جزائي كه افراد در يك جامعه مرتكب مي شوند .
بزهكاري نوجوانان مربوط به تخلفات در سنيني است كه توسط قوانين حدود آن تعيين گرديده است . (منصور و همكاران ،2536)
بلوغ Maturity / Puberty
بلوغ آغاز پختگي است . بطور متوسط بلوغ در سنين 13-12 سالگي در دختران و يك سال ديرتر در پسران شروع مي شود .
بلوغ هنگامي آغاز مي شود كه هيپوتالاموس شروع به راه اندازي تشكيل يكي از هورمون هاي آزاد كننده اش ، با نام هورمون آزاد كننده لو تئين ساز مي كند .ميزان اين آزاد سازي حدود يك تشكيل در هر ساعت است مشخص نيست كه چه چيزي هيپو تالاموس را براي اين عمل تحريك مي كند . اما وقتي هيپوتالاموس كارش را شروع كرد تا سراسر دوره باروري ادامه مي يابد . اين هور مون هيپوفيز را تحريك مي كند تا LH و FSH را ترشح كند و آنها نيز به نوبة خود غدد جنسي را تحريك مي كنند .تا استراديول يا تستوسترون آزاد سازند. استراديون موجب رشد پستانها و گسترش كفلها مي شود . تستو سترون موجب بم شدن صدا، رويش محاسن ، گسترش شانه ها و رويش مو در سينه ، در زير بغل و در ناحيه شرمگاه مي شود . هم پسران و هم دختران در پاسخ به افزايش اين هورمونها بر انگيخته مي شوند.
(كالات ، 1979)
بلوغ پيش رس (زود رس) Pubertas Praecox
اگر چه بعضي تفاوتها در شروع بلوغ ، طبيعي است اما اگر بلوغ در دختران 8 ساله و
پسران 9 ساله شروع شود بلوغ پيشرس نام دارد . با اين حال ، بچه هايي كه بلوغشان
زود شروع شده است ، ناگهاني رشدشان افزايش مي يابد ، رشد آنها زودتر نيز متوقف مي شود و عموماً پس از زمان كوتاهي همانند بزرگسالان مي شوند. بچه 6 يا 7 ساله أي كه به بلوغ مي رسد ،جوشهاي صورتش وصفات ثانويه جنسي اش ظاهر مي شود، اغلب بچه هاي ديگر را اذيت مي كند و اين منجر به نا سازگاري اجتماعي مي شود . اگر بلوغ زود رس سريعاً تشخيص داده مي شود و چنين كودكي با داروهايي كه آزاد سازي LH وFSH را بازداري مي كنند ، درمان شود، بلوغ او تا سن مناسب به تا خير مي افتد. (كالات ، 1989)
بهت Stupor
حالت عدم پاسخ گويي همراه با عدم تحرك و سكوت مرض
Dsm – tv ) ،(13 75
بهداشت رواني Mental hygiene Mental health/
احساس رضايت و بهبود رواني و تطابق كافي اجتماعي با موازين مورد قبول هر جامعه تعريف كرده است . بهداشت رواني علم وكار حفظ سلامت و كفايت رواني و مطلوب سازي رفتار شخصي و اجتماعي به منظور استفاده مثبت از توانائي ها و استعداد هاي فطري و نيز پيشگيري از اختلالات رواني .
(منصور و همكاران 2536)
بيماري آلزهايمر Alzheimer s Disease
آلزايمر نقص شديد حافظه است . اين بيماري در سالمندي شايع است اما گاهي شروعش از ميانسالي است . علايمش با فراموشيهاي خفيف شروع مي شوند و به فقدان جدي حافظه ،گم گشتگي ، افسردگي ، تحريك پذيري ، تو همات ، هذيانها و ناتواني در تمام يك كار و هجوم افكار مختلف منجر مي شود.
افرادي كه علايم بيماري آلزايمر را در حد متوسط دارند ممكن است . در به ياد آوري اصول كلي موفق باشند . اما نمي توانند به ياد آورند كه دريك لحظه خاص چه اتفاقي افتاده است .براي مثال شناختر (1983)چگونگي بازي گلف با يك بيمار آلزايمر را گزارش كرده است . اين بيمار اگر چه قواعد و مفاهيم بازي را به طرز عجيبي به خاطر مي آورد اما نمي توانست به ياد آورد كه با چند حركت توپ را به حفره رسانده است ، يا نمي توانست بگويد روي توپش چه بر چسبي بوده است.
(كالات ، 1989)
بيماري رواني Mental disease Mental disorder/
شخصي كه بتواند با محيط خود (اعضاي خانواده ، همكاران ، همسايگان و بطور كلي اجتماع) خوب سازگار شود، از نظر بهداشت رواني بهنجار خواهد بود. اين شخص با تعادل رواني رضايت بخش پيش خواهد رفت ، تعارضهاي خود را با دنياي بيرون و درون حل خواهد كرد و در مقابل نا كاميهاي اجتناب نا پذير زندگي، مقاومت خواهد داشت . اگر كسي توان انجام دادن اين كارها را نداشته باشد و در نتيجه با محيط خود به شيوه نا مناسب و دور از انتظار بر خورد كند ، از نظر رواني بيمار محسوب خواهد شد، زيرا با اين خطر روبرو خواهد بود كه تعارضهاي حل نشده خود را به صورت نوروز (اختلالهاي خفيف رفتاري ) نشان دهد و به شخص نوروتيك تبديل شود. (گنجي ، 1379)
بيماري قلبي كرونر Coronary heart disease (c.H.D)
اختلالي كه در آن يك يا چند وريه قلب بطور جز ئي يا كلي بواسطه رسوب مسدود مي شود . اين امر به قطع موقت يا دايمي رسيدن خون به عضله قلب منجر مي شود.
( سارا سون و سان سون ، 1378)
امضای محسن عزیزی
24امام علی علیه السلام24

در نهان های خود از خدا پروا کنید، همانگونه که در عیان های خود از مردم پروا دارید!
ارسال یک ایمیل به این کاربر ارسال یک پیام خصوصی به این کاربر مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر اعتبار:
نقل قول این ارسال در یک پاسخ سپاس ها نقل قول این ارسال گزارش این ارسال به مدیر
 سپاس شده توسط سارا جهانی ، saber ، buddy
۹-مهر-۱۳۹۰, ۱۱:۴۵ صبح
ارسال: #3
RE: اصطلاح نامه روانشناسي
پ »

پاركينسون ( بيماري پاركينسون)
Parkinsons Disease / Parkinsonism
بيماري پاركينسون فلج تحركي نيز ناميده مي شود. اين بيماري بوسيله 1) سختي قسمت زيادي از عضلات بدن 2) لرزش غير ارادي نواحي مبتلا حتي هنگاميكه شخصي در حال استراحت است و هميشه با فركانس ثابت 3 تا 6 سيكل در ثانيه 3)ناتواني شديد براي شروع كردن حركات ، موسوم به بيحركتي تشخيص داده مي شود. بيحركتي كه در بيماري پاركينسون بوجود مي آيد غالباً براي بيمار زجرآورتر از علائم سختي عضلاني و لرزش است زيرا براي انجام حتي ساده ترين حركات در بيماري پاركينسون شديد شخص بايد حد اكثردرجه تمركز را اعمال كند . كوشش رواني و حتي زجر رواني كه لازم است تا موجب شروع حركت شود غالباً در آخرين حد نيروي اراده شخص قرار دارد . سپس هنگاميكه حركت واقعاً بوجود مي آيد سخت بوده و بجاي آنكه نرم ويكنواخت باشد حالت منقطع و پرشي دارد. (گايتون 1991)

پاسخ Response
1) پي آمد رفتاري تحريك كه بصورت يك حركت يا تراوش يك غده ظاهر مي شود.
2) گاه هر نوع فعاليت جاندار ، از جمله پاسخهاي دستگاه عصبي مركزي (مانند
تشكيل يك تصوير ذهني يا صورت تخيلي ) صرف نظر از اينكه خود پاسخ يا محرك به آن قابل شناسايي باشد يا نه.
3) فرآورده هاي فعاليت جاندار از قبل واژه هاي تايپ شدهدر يك دقيقه.
(اتكينسون و هيلگارد، 1983)
پاسخ در برابر فشار رواني Response againststress
بر انگيختگي هيجاني ملايم ، آدمي را در جريان اجراي كاري كه به عهده دارد هشيار نگه ميدارد. بررسيهايي كه در مورد محروميت حسي صورت گرفته نشان مي دهند ،كه فقدان تحريك عادي براي مدتي بيش از يك دورة كوتاه ، مي تواند هم بسيار ناراحت كننده باشد و هم اثرات ژرفي بر رفتار بگذارد . بنظر مي رسد براي آنكه دستگاه عصبي درست كار كند بايستي ميزان يعني تحريك به آن وارد شود. اما در عين حال ، قشار رواني شديد يا طولاني در روي اثر هاي آسيب زاي فيزيولوژيايي و روان شناختي است. (اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )

پاسخ فيزيولوژيك Psychosomotics response
از دو كلمه يوناني psyche (ذهن) و soma (تن) گرفته شده است اعتقاد بر اين است كه بيماريهايي مانند حساسيتها ، سردرد هاي ميگرني ، فشار خون ،ناراحتيهاي قلبي، زخمهاي گوارشي و حتي جوشهاي غرور جواني با فشار هيجاني ارتباط دارد.
(اتكسيون و هيلگارد ، 1983)

پايدار persistent
اشاره به رفتارهايي دارد كه نشان دهنده تمايل فرد براي ادامه آن است . فرايندي كه پس از محرك اوليه و ايجاد كننده آن در طي زمان ادامه مي يابد.
(ساعتچي ، 1377)

پديده نوك زبان tip of tongue phenomenon
بسيار اتفاق افتاده است كه افراد تلاش مي كنند پاسخي را به ياد آوردند كه در آن لحظه قادر به ياد آوري آن نيستند، ولي با اين وجود پاسخ را خيلي نزديك يعني نوك زبان خود مي دانند . به اين پديده ،پديدة نوك زبان گويند . براي مثال فرض كنيد از كسي سؤال شود« در راه زاهدان به چابهار چه شهري است؟»تنها بدين دليل كه فردفوراً پاسخ را به يادنمي آورد الزاماً نمي توان گفت كه او هيچ چيزي درباره پاسخ نمي داند. برخي اوقات كسي كه نمي تواند پاسخ را به ياد آورد ولي مي تواند ويژگيهاي لفظي پاسخ درست را به ياد آورد. براي مثال ، در پاسخ به سؤال بالا فردي كه نمي تواند پاسخ را كه «ايرانشهر » است به يادآورد ممكن است به ياد آورد كه پاسخ با «1»يا حتي «ايران» شروع مي شود، يا آن كه داراي سه بخش است . برخي اوقات فردي كه نمي تواند پاسخ را به ياد آورد در عين حال مي تواند اطلاعاتي را درباره ويژگيهاي معنايي آن پاسخ به ياد آورد . براي مثال ، در پاسخ به سؤال بالا فرد ممكن است نتواند پاسخ را به ياد آورد ولي هنوز ممكن است بتواند به ياد آورد كه سؤال درباره شهري است تقريباً نزديك مرز ، يا اينكه شهري است كه نزديك زابل است يادآوري هر يك از اين دو صفت در غياب ياد آوري خود پاسخ ، «پديده نوك زبان » ناميده شده است . ( اين پديده براي اولين بار توسط براون و مك نيل 1996 بررسي شد) (خرازي و همكاران ،1379)

پرتو نگاري Roentgenography
عكسبرداري از ساختمانهاي دروني بدن به وسيله عبور پرتو هاي x از خلال بدن و اثر آن بر روي فيلم حساس مخصوص . (دورلند 1956)

پرخا شگري Aggressivity / Aggression, Aggressivenes
پرخاشگري آن رفتار تهاجمي است كه شخص به قصد صدمه و آسيب رساندن به
افراد يا اشياء از خود نشان ميدهد . پرخاشگري ميتواند بصورت فيزيكي يا كلامي ويا در قالب تخريب اشياء و لوازم وبالاخره زير پا گذاشتن مقررات و قوانين در محيط زندگي با آگاهي قبلي تجلي نما يد . ( نوري و مرادي 1371 )

پردازش Processing
آزمودن ، مراحل مختلفي را ( براي انجام منظور معيني ) طي كردن ، از مراحل خاصي گذرانيدن ، مراحلي را طي كردن ، به انجام رسانيدن ، تمام كردن ، تحت آزمايش قرار دادن ، مورد رسيدگي قرار دادن ، جرياني را طي كردن ، مورد معاينه قرار دادن و … در روانشناسي شناختي ، هر گونه عمل كه به منظور سازمان دادن ، رمز گذاري و تفسير خبر انجام مي گيرد . ( ساعتچي ،1377 )

پردازش اطلاعات Information Processing
در روان شناختي ، معني اطلاعات يا خبر ، يعني هر گونه داده ، انديشه ، تصوير ذهني ، واقعيت ، دانش و نظاير آن ، كهجنبه اطلاع رساني دارد . پردازش نيز ، يعني حركت به طرف يك هدف از طريق گذر از مراحل مختلف عمل يا گذر از همه مراحلي كه در پيدايش يك عمل طي مي شود . بنا براين ، پردازش خبر ، يعني ، سازمان دادن ، تفسير كردن وپاسخ دادن به محركهاي وارده . در مدلهاي مختلف پردازش خبر ، فكر و عمل ، آن دسته از اعمال شناختي و ادراكي مورد نظر است كه شامل عواملي نظير درونداد ، رمز گرداني ، اندوزش ، بازيابي ، رمز خواني و برونداد مي شود . (ساعتچي ، 1377)
پرسشنامه Questionnaire بطور كلي ، به هر مجموعه سؤالي كه در رابطه با يك موضوع يا مجموعه اي از موضوعات مرتبط با يكديگر طراحي شده باشد و هدف از تهيه چنين سؤالهايي اين باشد كه از ديگران خواسته مي شود تا به سؤالهاي آن مجموعه پاسخ دهند ، «پرسشنامه » گفته مي شود . (ساعتچي ، 1374)
پياژه ، ژان 1980-1896 jean و Piaget
ژان بياژه به هنگام مرگ در سال 1980 مشهور ترين و معتبر ترين روان شناس كودك در جهان بود. در سال 1929 به رياست مؤسسه ژان ژاك روسو در ژنو منصوب شد و سالهاهمان مقام را داشت . هر چند كه در قارة اروپا نفوذ بسياري داشت ولي از اين مقصود تا اواخر دهه 1950 در دنياي انگليسي زبان روان شناسي خبري نبود شايد تا حدودي به اين دليل كه پياژه بيشتر بر كشف دنياي دروني كودكان تاكيد مي كرد و چنين بر خوردي مغاير با رفتار گرايي بود.
پياژه معتقد بود كه تفكر كودكان از لحاظ كيفي با تفكر بزرگسالان تفاوت بسيار دارد ( رشد شناختي) همراه با رسش مجموعه تغيرات مهمي در شيوه هاي تفكر ايجاد مي شود . پياژه به اين مجموعه تغيرات دگر ديسي مي گفت اصطلاحي كه در زيست شناسي براي توصيف تغير اساسي شكل در فرايند تكامل به كار ميرود . مانند تبديل كرم ابريشم به پروانه . به نظر پياژه تبديل شيوة فكر كودكان به شيوه تفكر بزرگسالان همان قدر اساسي است كه تبديل كرم ابريشم به پروانه روشي كه پياژه براي كشف فرايند تفكر كودكان به كار مي برد روش پديدار شناختي بود ( ن ك : روشهاي روان شناسي) روش پديدار شناختي ماهيتاً ذهني است و پژوهشگر بايد آن را تفسير كند . در ضمن از لحاظ پاياني در سطح پاييني است . بايد بدانيم كه امروزه پياژه به عنوان روان شناس كودك شناخته شده است ، ولي در واقع شهرت اومبنايي گسترده تر دارد. او كودكان را ابتدا به دليل علاقه اش به معرفت شناسي يعني بررسي چگونگي كسب دانش توسط انسانها مورد مطالعه قرار داد . از نظر پياژه كشف رشد شناختي كودكان مؤثرترين راه در جهت پيشبرد معرفت شناسي است.
روش پديدار شناختي نكات مثبتي ديده مي شود. اين روش به ويژه تنها روشي است كه مي توان به مدد آن تا عمق جهان دروني كودك را ديد و اين همان كاري است كه پياژه مي خواست انجام دهد. (برونو 1370)

پيشگيري Prevention
مجموعه اقدامات نظامداري كه به منظور پيشگيري بيماريها به عمل مي آيد .
(منصور و همكاران ، 2536)
پيشگيري اوليه Prime prevention / First prevention
منظور از پيشگيري اوليه عبارت از جلوگيري از پيدايش بيماري است و عبارت ديگر كاري بكنيم كه كسي بيمار نشود و علاج واقعه قبل از وقوع انجام گيرد.
روش پيشگيري اوليه به منظور كاهش تظاهرات هيجاني، عاطفي در جامعه از طريق مبارزه با عوامل استرس زا و حالاتي كه منجر به عوارض رواني مي شوند مي باشد و به عبارت ديگر هر عاملي كه باعث بهبود وضع زندگي انسان گردد جزئي از روشهاي پيشگيري اوليه است.
تشخيص افراديكه در معرض خطر بروز بيماري هستند ،مشاوره با آموزگاران براي شاگرداني كه مشگل تحصيلي و … دارند، آموزش مسايل جنسي به نوجوانان و جوانان و … جزء پيشگيري اوليه هستند. (ميلاني فر ، 1374)

پيشگيري ثابت 3rd (third) prevention
به كاهش آسيبي معطوف است كه احتمال دارد در نتيجه اختلال يا حادثه مفروضي حاصل شود. اين امر از طريق توان بخشي و اجتماعي كردن مجدد حاصل مي شود. براي مثال ، در يك كودك بيش فعال ، تدابير رفتاري مي تواند به او كمك كند تا در مدرسه دقت و توجه بيشتري به خرج داده و نزد كودكان ديگر قابل پذيرش تر باشد .
مشاوره و گروه درماني بعد از حادثه آسيبي مثل مرگ همسر ممكن است حمايتهاي اجتماعي فراهم سازد كه آسيب پذيري خود را در برابر فشار رواني كاهش دهد.
(سارا سون 1378)

پيشگيري ثانويه Secondary prevention
هدف پيشگيري ثانويه كاهش مدت ،و ميزان ناتوان كنندگي يك ناهنجاري است. در اين نوع پيگيري سعي مي شود كه با روش بيماريابي ، تشخيص زود رس ، اجراي درمان به موقع و پيشگيري مرتب از نظر درماني از بروز عوارض بيماري كاست . پيشگيري ثانوي متضمن موارد زير است:
1- بيماريابي به منظور تشخيص ، شناخت فوري و پيشرس علايم غير عادي و يا رفتارهاي نا متعادل
2- درمان فوري، زودرس و كامل جهت رفع علايم سبك بيماري ، پيشگيري از بروز علايم شديد و برگردانيدن هر چه زودتر بيماران رواني به جامعه
3- پيگيري و درمان نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض بيمار
امضای موج آبي 05بخندبه هرآنچه كه مي توان خنديد
حتي به اشتباهات
گاهي دردل بگوخدامنودوست داره
گاه به خود بگو من چرا خدارويادم ميره
چون مي شنوه حتي فكرتو
پس خدامنو دوست داره
هواموداره
من ازاومي خوام كمكم كنه
چون فقط اونه كه منوازمن بهترميشناسه42
http://mojeabi66.blogfa.com/
ارسال یک پیام خصوصی به این کاربر مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر اعتبار:
نقل قول این ارسال در یک پاسخ سپاس ها نقل قول این ارسال گزارش این ارسال به مدیر
 سپاس شده توسط محسن عزیزی
۹-مهر-۱۳۹۰, ۱۱:۴۷ صبح
ارسال: #4
RE: اصطلاح نامه روانشناسي
ت »

تالاموس Thalamus
تالاموس را گاهي ايستگاه اطلاعات در راه رسيدن به كرتكس و ديگر ساختارها مي دانند. همچنين مي توان گفت تالاموس وظيفه ا ي بيش از رله كردن انفعالي دارد كه با روشهاي مختلف اطلاعات را پردازش و يكپارچه مي كند.
تالاموس داراي هسته هاي منفردي است كه هر كدام اكسونهايي را به بعضي قسمتهاي كرتكس فرستاده واكسونهايي را ازبخشهاي ديگر كرتكس دريافت مي كتد.
(كالات ، 1989)

تثبيت Fixation
در وانكاري ، متوقف ماندن رشد به اين علت كه فرد در رشد رواني جنسي خود نتوانسته از مرحله معيني فراتر رود و يا موضوع وابستگي خود را تغيير دهد . ( براي مثال ، ممكن است شخص در مرحله رواني يا در ارتباط با مادر خود تثبيت شده
باشد ). (اتكينسون و هيلگارد 1983)

تجربه Experience
1) هر گونه رويدادي كه از طريق آن ، فرد به زندگي خود ادامه مي دهد
2) دانشي كه فرد از طريق مشاركت در آن رويداد كسب مي كند
3) مجموعه دانشهايي كه فرد كسب مي كند. پديده ذهني شخص و آنچه كه در دنياي ذهني شخص مي گذرد. (ساعتچي ، 1374)

تجربه، برداشت Impression /Experience
كسب و تحصيل معرفت ، نظرات يا مهارتهايي از طريق فعاليت فردي، بويژه ادراك حسي، معرفت ، نظرات و مهارتهايي را گويند كه از اين راه كسب مي شوند . تا ثير متقابل ميان فرد و محيط هر چيزي است كه در مجال احساس و ادراك و شعور فرد قرار مي گيرد و اين مفهوم به مجموع حوادثي گفته مي شود كه شخص مستقيما ” آنها را در مي يابد. تجارب روزانه اي كه شخص براي بهتر ساختن زندگي خود بدست مي آورد. (شعاري نژاد 1364)

تحريك پذير excitable و Irritable فردي كه هيجان پذيري بيش از حد معمول نشان مي دهد . شخصي كه براي واكنش نشان دادن افراطي نسبت به يك محرك ، آمادگي نشان مي دهد . فردي كه از خود بي حوصلگي و حساسيت بيش از اندازهمعمول نشان مي دهد .
( ساعتچي ، 1377)

تحقيقات كاربردي Applied research
تحقيقات كاربردي به دنبال يافتن راه حل براي سئولات است كه پاسخ به آنها مي تواند مشكلي را از بشر حل نمايد . بدين ترتيب عمدة اختراعات و ابداعات همه ناشي از نتايج علم كاربردي است . همينطور شيوه ها و روشهاي علمي كه براي اراده كلاس و تربيت دانش آموزان ارائه مي شود و همگي حاصل علم كاربردي است.
(شريفي و نجفي زند ، 1376)

تحقيقات محض Pure research
پژوهشهاي هستند كه در درجه اول تامين كنند ه نيازها و كنجكاوي هاي افراد تحقيق كننده مي باشند . بدين معنا كه انسان ذاتاً جستجو گر و كنجكاو است و مايل است كه از كم و كيف امور بدور از اينكه براي او نافع باشد يا نه اطلاع حاصل كند.
دانشمند علوم بنيادي سعي در كشف روابط ميان پديده ها مي كند و هدف عمد ه اي كه از تلاش علمي خود دارد اين است كه بتواند نتايج كار ، خود به يك تئوري يا نظريه اي از وضع موجود پديده ها برسد. ( شريفي و نجفي زند ، 1376)

تداخل Interference
علت به ياد نيامدن اطلاعات از حافظه داز مدت تداخل مي باشد . اطلاعات ياد گرفته شده با هم تداخل مي كنند و در هم مخلوط مي شوند و همين امر سبب به ياد نيامدن آنها مي شود . بعضي وقتها اطلاعات تازه و ياد گرفته شده با اطلاعات قبلاً آموخته شده تداخل مي كنند و مانع ياد آوري اطلا عات قبلي مي شوند . به اين نوع تداخل باز داري پس گستر (Retroactive inhibition) مي گويند . گاه اطلاعات قبلاً آموخته شده سبب مي شوند كه ما نتوانيم اطلاعات تازه يا د گرفته شده را به ياد آوريم . به اين نوع تداخل باز داري پيش گستر
( P r oactive inhibition) مي گويند . ( سيف ، 1379)

ترس Fear
ادراك آسيب يا خطر ، ترس را ير انگيخته مي سازد . ماهيت آسيب يا خطر ادراك شده مي تواند جسماني يا رواني باشد . بنابر اين تهديد و خطر براي سلامت جسماني يا رواني ما ترس را برمي انگيزد . از اين نظر ، ترس مثل يك نظام انگيزشي دفاعي عمل مي كند . (مارشال ريو ، 1992)

ترس مرضي ( هراس ) Phobia
ترس مرضي از شايعترين اختلالات رواني است .
وجه تمايز ترس مرضي و ترس طبيعي:
1) ترس طبيعي ترس ناشي از يك منبع واقعاً ترسناك و وحشت زا بوده وترس يك واكنش طبيعي و عادي تلقي مي شود . در ترس طبيعي فرد نسبت به عامل ترس آگاهي داشته و به عبارتي در ترس طبيعي ادراك ترس با موضوع ترس انطباق دارد .
2) ترس مرضي يا فوبيك فرد از شيء يا موقعيتي مي ترسد كه نسبت به عدم ترسناك بودن آن آگاهي دارد . لكن واكنش ترس براي فرد در اين موقعيت اجتناب ناپذير است . مانند ترس از مكانهاي باز يا ترس از اجتماع انساني در اين جا واكنش ترس نوعي واكنش دفاعي است كه بيمار تلاش مي نمايد تا اضطراب خود را با جابجائي ترس از يك موقعيت يا فرد يا فكر ويژه به يك موقعيت يا فكر ديگر كه با اولي ارتباط دارد كم نمايد . احساس وحشت آگاهانه از يك موقعيت ويژه در واقع از يك منبع ديگر . (فراهاني و احمدي ، 1370)

تستو سترون Testosterone
« Testosterone »رشد اندامهاي جنسي مردانه را تحريك مي كند همچنين موجب پيشبرد و تكامل و رشد مشخصات جنسي ثانويه مردانه را مي شود.
بيضه ها چندين هورمون جنسي مردانه ترشح مي كند كه رويهم «A ndrogen» ناميده مي شوند و شامل« Dihydrotestosterone و Androstnedione» هستند اما بايد دانست كه تستو سترون آنقدر فراوانتر از بقيه است كه مي توان آن را بعنوان هورمون بيضه اي مهم در نظر گرفت.
(گايتون ، 1991)

تصويرسازي ذهني Imagery در معني كلي آن ، يعني فرايند مجسم كردن ، خوب شرح دادن و مجسم ساختن .
( ساعتچي ، 1377)

تعارض Conflict
از اصطلاح تعارض براي نشان دادن موقعيتهايي استفاده مي شود كه در آن حوادث انگيزه ها ، هدفها ، رفتارها تكانه هاي مخالف يا متضاد با هم وجود دارد .براي مثال وقتي فرد نمي تواند بين دو غذا يكي را انتخاب كند (تعارض رسيدن ـ رسيدن ) ، يا بين دو شغل غير دلخوه ، كدام را انتخاب كند ( تعرض اجتناب – اجتناب ) مي گوييم دچار تعارض و تنش هاي مربوط به عدم توانايي در تصميم گيري و انتخاب يكي از گزينه ها شده است . (ساعتچي ، 1377)

تعارض اجتناب اجتناب Avoidance –avoidance Conflict
در تعارض اجتناب- اجتناب، شخصمجبور استكه از بين دو هدف ياامر منفي يكي را انتخاب كند. مثل تمايلات اجتنابي (ترس) كه يك چيز باز در لحظه پريدن از هواپيما تجربه مي كند ، يني وي مجبور است كه از بين دو هدف منفي پريدن يا از دست دادن آبرو ، يكي را انتخاب كند . هرگاه در فاصله هاي دور از هدف نيز ( مثلاًهفته قبل از پرش ) تمايلات اجتنابي تا به اين اندازه نيرومند مي بود احتمالاً او خود را در چنين موقعيت تعارض انگيزي قرار نمي داد .
(اتكينسون و هيلگارد ، 1983)
تعارض گرايش – اجتناب Approaeh –Aroidance conflict وقتي كسي هدفي در پيش دارد كه هم خواستني است و هم خطر بار ، ممكن است در مدتي سر گردان شود تا سر انجام بتواند در مورد آن تصميم بگيرد، چنين كسي وقتي از هدف دور است آن را خواستني مي بيند و بنابر اين دست به واكنشهاي گرايشي مي زند ، اما هر چه به هدف نزديكتر مي شود خطر بار بودن آن آشكار تر و براين پايه ، ميل به روگرداني از شوق بيشتر مي شود . نوجوان خجولي كه مايل است تلفني از كسي تقاضايي بكند ، به شوق موفقيت به سوي تلفن مي رود اما به همان نسبت كه به تلفن نزديك مي شود ، ممكن است ترس از احتمال رد شدن در خواستش افزايش يابد .اين نوجوان ممكن است در اين مورد دست به چند اقدام نا تمام بزندتا سرانجام يا كار را به پايان ببرد و يا آنرا رها كند . هدفي كه در عين حال هم خواستني و هم نخواستني است ، هم خوشايند است و هم نا خوشايند در آدمي يك نگرش دو سو گرا ايجاد مي كند . نگرشهاي دوسوگرا بسيار رايج است نوجوانان نسبت به زندگي مستقل يك نگرش دوسوگرا دارند . هم دلشان مي خواهد مسؤل امور زندگي خويش باشند و هم مايلند كه پدر و مادر در حل مشكلات ياريشان دهند . (اتكينسون و هيلگارد ،1983)

تعارض گرايش – گرايش Approach – approach conflict هنگامي كه فقط يك انگيزه معين مطرح است اگر راههاي گوناگوني براي دستيابي به هدف در پيش باشد باز هم ممكن است تعارض روي دهد . مثلاً وقتي امكان تحصيل در چند دانشگاه وجود داشته باشد گزينش دانشگاه بصورت يك موقعيت تعارض انگيز در مي آيد . در اين حال گرچه شخص سر انجام به هدف خود مي رسد اما ضرورت دست زدن به انتخاب ، در كار و پيشرفت وي به سوي هدف اخلال مي كند
(اتكينسون و هيلگارد ،1983 )
تفسير تعبير Interpretation توضيح ، فرموله كردن و تنظيم يك چيز با اصطلاحات آشنا و معمول توضيح و بيان مفهوم مفروضات نا آزموده .
در روانكاري ، جلب توجه بيمار به نشانه هاي مقاومتهاي وي براي ضعيف كردن آنها ، همچنين توضيح رمزهايي كه در مدت كاوش ظاهر مي شوند در روان شناسي درون نگري معني دادن به هر تجربه . (شعاري نژاد ، 1364)
تعميم Generalization تعميم به گرايش ارگانيسم براي دادن پاسخ مشابه به محركهاي مختلف اطلاق مي شود .اين عمل بدان معنا نيست كه ارگانيسم نمي نواند تفاوت محركها را تشخيص دهد . بلكه به خاطر آن است كه محركها را مشابه به هم درك مي كند . در تعميم ، هر چه تشابه دو محرك بيشتر باشد ، پاسخ ارگانيسم محكمتر است . تعميم گاه باعث مي شود ما در قضاوت هاي خود بيش از حد از آن استفاده نمائيم .
(فراهاني و احمدي ، 1370 )

تفكر Thinking , cerebration
تفكر ، تفكر بهنجار عبارتست از جريان معطوف به هدف و عقايد ، رمز ها يا نماد ها و تداعي ها، كه در مواجهه بايك مسئله اغاز شده و به نتيجه اي متكي به واقعيت منتهي مي گردد . اين نوع تفكر را بهتر است تعقل يا استدلال ناميد ، كه تفاوت آن با تفكر محض در اين است كه در تعقل پيوستگي فعاليتهاي نمادي ذهني بيشتر و تداعي ها كاملا” با هم مربوطند در تفكر بي هدف تداعي ها تصادفي هستند . تداعي آزاد (Free – association ) كه در آن شخص به ابراز هر فكري كه در ذهنش مي رسد ، تشويق مي شود . نمونه اي از تفكر غير استدلالي است .
(پورافكاري ، 1373 )
تفكر انتزاعي Abstract thinking
يعني نوعي تفكر كه در آن شخص قادر است به طور ارادي مسير افكارش را از يك وجه موقعيتي خاص به وجهي ديگر تغيير دهد . وجوه مختلف موقعيت را همزمان در ذهن نگاه دارد . نكات اساسي يك موضوع را با هم در نظر بگيرد و در ضمن قادر به تجزيه آن به اجزاء كوچك باشد، پيشاپيش طرح بريزيد و از نماد سازي استفاده كند . توانائي تعبير ضرب المثل يكي از خصوصيات تفكر انتزاعي است .
( سيف ، 1379)
تفكر انتقادي Critical thinking
منظور از كلمه انتقادي در اين مفهوم تيز بينانه است نه گله مندانه يا شكايت آميز . با اين توضيح ، تفكر انتقادي به صورت هاي زير تعريف شده است : «تفكر مستدل و تيز بينانه درباره اينكه چه چيز ي را باور كنيم و چه اعمالي را انجام دهيم .» يا «ارزيابي تصميمات از راه وارسي منطقي و منظم مسائل ،شواهد ، و راه حل ها» مثالهايي از تفكر انتقادي عبارتند از : درك و فهم و تفسير مسايل تشخيص و تحليل سؤالها تشخيص و كاربرد منطق ( قياس ، استقرا ، استنباط ) با نتيجه گيري معقول از اطلاعات حاصل از منابع مختلف كتبي ، شفاهي و دفاع از آن ، تمايز بين حقايق از عقايد ؛ داوري درباره اعتبار منابع ؛ تصميم گيري درباره اعمال مختلف ؛ تشخيص بيانات كليشه اي و قالبي ؛ تشخيص نظامهاي ارزشي و عقيدتي مختلف ؛ طرح سؤالها و پاسخگويي به آنها. (سيف ،1379 )

تقويت Reinforcement
هر رويدادي كه احتمال پاسخ را افزايش مي دهد ، تقويت نام دارد . ودو نوع است . تقويت مثبت و تقويت منفي . تقويت كنندة مثبت محركي است كه وقتي به دنبال پاسخ ارائه مي شود، احتمال پاسخ را افزايش مي دهد ، غذا و آب يراي جانداراني كه به قدر كافي از آنها محروم شده اند ، تقويت كننده هاي مثبت محسوب مي شوند . تقويت كننده منفي محركي است كه وقتي به دنبال پاسخ حذف مي شود ، احتمال پاسخ را افزايش مي دهد ضربه برقي و سر و صداي دردناك اگر به دنبال پاسخ مورد نظر حذف شوند نقش تقويت كنندة منفي را ايفا مي كنند.
(اتكينسون و هيلگارد ، 1983)

تكا نة عصبي Herveimpulse
كه پتانسيل فعاليت نام دارد . تغييري الكتريكي در غشاء ياخته است كه با انتقال ناگهاني يونهاي سديم به داخل نرون و انتقال يونهاي پتاسيم به خارج از نرون ايجاد مي شود.
نروني كه در فواصل مختلف ارتباطات زيادي دارد بايد بتواند تكانه ها را در امتداد اكسون عبور دهد . اكسونها طوري تخصص يافته اند تا بدون كاهش ميزان تكانه ها ، آنها را در طول مسير انتقال دهند . (كالات ، 1989)

تكلم Conversation/sation/speech/speaking/thaking
تكلم يا گفتار يا سخن گفتن ، شكلي از زبان است كه در آن با استفاده از نشانه هايكلامي يا علايم قرار دادي مقاصد و عواطف فرد به ديگري منتقل مي شود.
تكلم شامل نمادين سازي ، فرايند هاي شخصي ، آوا سازي ،طنين و توليد صذاست . اين علايم از طريق اندامهاي گفتاري ، يعني ، لبها ، زبان ، نرم كام ، سخت كام ، دندانها ، حفره بيني ، حلق ، حنجره و تارهاي صوتي انجام مي شود.
(سيف نراقي و نادري 1380)

تمركز Concentration
ثابت و منحصر كردن دقت روي يك چيز معين يا قسمتي از يك چيز . توجيه نيروهاي ذهني يا بدني و يا هر دو و به انجام دادن كاري يا حل مسئله ا ي انتخاب يك گروه وابسته به موضوعهاي دانشگاهي را براي مطالعه مفصل و اختصاصي.
(شعاري نژاد 1364)

تميز Discrimination/Differentiation
ارگانيسم با وجود محركهاي مختلف ، پاسخ به محرك بخصوص را ياد مي گيرد. ايجاد تميز با تقويت يك محرك از ميان چند محرك صورت مي گيرد.
( فراهاني – احمدي 1370)

تنش Tension
در روان شناسي عمومي تنش عبارت از آمادگي براي عمل و وقوععمل به منزلة تقليل يا از بين رفتن تنش است . به عبارت ديگر تنش عبارتيست از بروز حالت عدم تعادل در ارگانيزم و وادار ساختن آن به انجام رفتاري كه توجه ايجاد تعادل مجدد است. ( منصور و همكاران 2536)

توجه : Attention
توانايي موجود زنده است به پاسخگويي انتخابي به محرك يا مجموعة كوچكي از محركها از ميان مجموعه بزرگتري از محركها يي كه اندامهاي گيرنده اش با آن تماس مي يابند.
نمونه : مثلاً فرض كنيد استيون هفت ساله پاي تلويزيون نشسته است و دارد كارتون تماشا مي كند . صبح جمعه است و بيرون باران مي بارد . اما در اين لحظه اسيتون متوجه باران نيست . مادرش از اتاق ديگر صدايش ميزند كه بتابد لباسهايش را آويزان كند ، ولي استيون صدايش را نمي شنود قضيه چيست ؟ رفتار اسيتون كاملاً طبيعي است . در اين لحظه كارتون آنقدر برايش جالب است كه بخش اعظم توجه خود را بدان معطوف كرده است . در نتيجه راه بر كلية محركهاي ديگر از قبيل صداي باران يا مادرش بسته است مادرش وارد اتاق مي شود كه استيون در آن لحظه مشغول تماشاي تلويزيون است و بلند مي گويد «استيون صدايم را نشنيدي »؟ صدايت كردم اين بار استيون سر بر مي دارد و نگاهش مي كند و در كمال معصوميت مي گويد :« نه.» اگر مادرش از درك لازم برخوردار باشد ، مي فهمد كه كاملاً احتمال دارد استيون صدايش را نشنيده باشد. اين كه حالا صداي او را مي شنود نشان مي دهد كه مادر توانسته با افزودن بر شدت محركهاي رقيب با كارتون ، توجه او را از كارتون به خود بكشاند . به عبارت ديگر ، وارد اتاق شد و با صداي بلند تر ي صحبت كرد.
ويلهم و ونت ، پدر مكتبي در روان شناسي كه به ساخت گرايي معروف است يكي از نخستسن روان شناساني بود كه به مطالعه توجه پرداخت . او بر اثر پژوهشهاي خود به اين نتيجه رسيد كه توجه يك نقطة كانوني و يك فراخنا دارد. بهتر است نور چراغ قوه اي را بر ديوار اتاقي تاريك تصور كنيد. آنچه در مركز درخشان نور روشن شده است شبيه چيزي است كه در كانون توجه قرار مي گيرد . اما چيزهايي هم كه تا حدودي روشن شده اند باز درفراخناي توجه قرار دارند. وقتي مشغول خواندن رماني جالب هستيد ، ممكن است كنش داستان و گفتگوهاي آن كانون توجه شما باشد. به ورق زدن كتاب و نحوة نشستنتان بر صندلي هم توجه داريد اما اينها در فر اخناي توجه شما قرار دارند. يعني وضوح آنها در قياس با آگاهي شما از سير ماجراي داستان كمتر است . (برونو ، 1370)

توجه انتخابي Selective attention
فرايند درگير در موقعيت هايي كه در آنها مشخص با درون دادهاي محرك متعدد روبرو است و بايد وجهي از آنها را برگزيده و به آن توجه نمايد . اين اصطلاح از يك لحاظ زايد است ، چون توجه تلويحاً انتخاب را مي رساند.
( پور افكاري ، 1373)

توزيع طبيعي Natural distribution
به توزيعي گفته مي شود كه در آن تراكم افراد بيشتر در حدود طبقات وسط باشد و هر چه به طرفين پيش رويم به تدريج از ميزان تراكم كاسته مي شود. در يك توزيع بهنجار يا نرمال سطح زير منحني بوسيله واحد هاي انحراف استاندار هميشه به نسبت هاي ثابتي تقسيم مي شود . ( شريفي و نجفي زند ، 1376)

توهم (اختلال در ادراك) Hallucination
توهم يعني تجارب حسي يا ادراكي است كه هيچ منبع خارجي واقعي ندارند ، مانند شنيدن صداي شيطان كه به فرد دستور كشتن كسي را مي دهد . فرد عادي از طريق جريان پيچيدة غربال كردن و از صافي گذراندن اطلاعات حسي قادر به انتخاب ، تطبيق و تشخيص انبوه محركهايي كه همواره به وي ارائه مي شوند ، بوده و بدين وسيله مي تواند دنياي خود را به طريق عادي و معني دار ادراك نمايد . ولي بيمار سيكوتيك بر عكس به طور آشكار قادر به غربال كردن اطلاعات آشفته و يا تشخيص اطلاعات مربوط و نا مربوط نيست او در حد زياد نسبت به تمام محركها ، خواه از منابع داخلي باشند يا خارجي ، حساس است و قادر نيست كه ادراكهاي خود را بصورت يك الگوي معني دار ، وحدت و انسجام بخشد .
(آزاد ، 1375)

تيپ : Type به طبقه بندي مردم در چند گروه گفته مي شود . هر يك از اين طبقات ، ويژگيهاي خواص خود را دارد . (مثلاً ، برون گرا ودرون گرا )
(پروين ، 1374 )

تيپ شخصيتي Personality
به آن دسته از ويژگيهاي شخصي يا بطور كلي افراد گفته مي شود كه الگوهاي ثابت رفتاري آنها را نشان مي دهد . (پروين ، 1374 )

تيپ شخصيتي الف AType(A) يكي از مهم ترين پژوهشها دربارة تفاوت اضطراب در افراد از اوايل دهه 1960
آغاز مي شود ، يعني زماني كه دو پژوهشگر به نام هاي( meyer Freidman, Rany Rosenman) آما دگي و استعداد ابتلا بيماريهاي كرونر را نشان دادند. در آن موقع معلوم شد كه بيماران مبتلا به ناراحتي كرونر از بسياري جهات رفتارشان به هم شباهت دارد. آنها بي نهايت رقابت طلب ، زياده جو ، پر خاشگر ، بي حوصله، بي صبر و بي قرار بودند . آنها با حالتي انفجاري صحبت مي كردند ، عضلات صورتشان بنظر كشيده مي رسيد ، زير فشار زمان و بار مسئولينت بودند ، اين افراد تحت عنوان شخصيت نوع A توصيف شدند. با بررسي تعدادي از مطالعات ارتباط بين شخصيت نوع A و وضعيت شغلي رده بالا روشن شدكه شخصيت نوع A تمايل دارد كه شغل خود را پر مسئوليت تر و با ساعات كاري بيشتر و ميزان كار سنگين تر از شخصيت نوع B معرفي نمايند . عليرغم اين عوامل شخصيتهاي نوع A بطور كلي كمتر از مشاغل خود گله دارند و عدم رضايت از كارشان كمتر و هيجان و افسردگي شان از شخصيت نوع B كمتر است . اين افراد هميشه در حركت ، قدم زدن و غذا خوردن سرعت دارند . اغلب در هنگام استراحت و مواقعي كه كاري بزاي انجام دادن ندارند احساس تقصير و بيهودگي مي كنند . بعلت در گيري و مشغله زياد فرصت انديشيدن به نكات تازه را ندارند. (كوپر ، 1370)

تيپ شخصيتي ب ( B) Type (B)
كاملاً عادي اند عادات رفتاري نوع A است و هيچ يك از ويژگيهاي نوع A را از خود ظاهر نمي سازند.
- هرگز از بيقراري و احساس از دست دادن دقت رنج نمي برند.
- انسانهاي كينه توزي نيستند و در ارتباط با ديگران نيازي به تحميل خواسته هاي خود احساس نمي كنند ، مگر اينكه موقعيت ايجاب كند . بدنبال خوشگذراني و لحظات خوش هستند و به هيچ قيمت بدنبال نتايج عالي نمي باشنند.
- بدون عجله كار مي كنند و بدون احساس وقت كشي و استراحت مي كنند .
(كوپر ، 1370)
امضای موج آبي 05بخندبه هرآنچه كه مي توان خنديد
حتي به اشتباهات
گاهي دردل بگوخدامنودوست داره
گاه به خود بگو من چرا خدارويادم ميره
چون مي شنوه حتي فكرتو
پس خدامنو دوست داره
هواموداره
من ازاومي خوام كمكم كنه
چون فقط اونه كه منوازمن بهترميشناسه42
http://mojeabi66.blogfa.com/
ارسال یک پیام خصوصی به این کاربر مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر اعتبار:
نقل قول این ارسال در یک پاسخ سپاس ها نقل قول این ارسال گزارش این ارسال به مدیر
 سپاس شده توسط محسن عزیزی ، saber
۹-مهر-۱۳۹۰, ۱۱:۴۹ صبح
ارسال: #5
RE: اصطلاح نامه روانشناسي
ث »

ثبات شيء Obgect constancy
ثبات شيء به اين معناست كه اندازه ،شكل ، رنگ ، درخشندگي ، و ويژگيهاي ديگر شي، نسبتاًمستقل از تنوعات تصوير شبكه اي است و به همان صورتي كه ادراك شده است باقي مي ماند .ثبات شي ء از مختصه هاي مهم ادراك است . اگر چنين گرايشي نمي بود دنياي غريبي مي ديديم ، كه در آن اشياء بر حسب نزديكي يا دوريشان از ما بزرگ يا كوچك مي شدند. براي مثال اگر سكه را از زاويه خاصي نگاه مي كرديم به جاي اينكه گرد باشد بنظر بيضي مي رسيد . چگونه با وجود طيف گسترده اي از محركهاي مختلف ثبات شي ء همچنان باقي مي ماند بطور كلي تبيين اين موضوع به دو دسته كلي تقسيم مي شود . اول اينكه ، نظريه پردازاني كه برياد گيري تا كيد مي كنند اين فرضيه را مطرح مي كنند كه ما خود را با تنوع محركها انطباق مي دهيم به نحوي كه ماهيت «واقعي» محرك را ادراك مي كنيم . هلمهولتز (1894 – 1821) فيزيكدان و روان شناس بزرگ آلماني مي گويند كه ما از ماهيت محركها استنباطي نا هشيار داريم . اين استنباط نا هشيار كه حدسي است تعليم يافته و بدون عمر آگاهانه ، بر اساس تجارب ما در دنياي واقعي صورت مي گيرد.
دوم اينكه ، نظريه پردازي كه بر توانائيهاي ذاتي تاكيد مي كنند اين فرضيه را مطرح مي كنند كه توانائيهاي داده پردازي دروني اندامهاي حسي مغز و دستگاه عصبي سبس مي شود كه اين ساختارها مختصه هاي تغيير نا پذير محرك را از جريان اطلاعاتي متنوع كنند . ما آنچه را در محرك واقعاً ثابت است . جدا مي كنيم . اين نحوه استدلال كلي را روان شناسان ، بخصوص ولنگانگ مطرح كردند. هر يك از اين دو نوع تبيين طرفداران خود را دارد و هر دو هم به ظاهر سودمند ند.
(برونو ، 1370)

ثبت Registration,record
اصطلاحي كه به «پردازش در يافتي »اطلاق مي شود. در اين مرحله اطلاعات مورد پردازش قرار مي گيرد ولي ادراك نمي شود ، ادراك ،ادراك زير آستانه ا ي .
(اتكينسون و هيلگارد ، 1983)
امضای موج آبي 05بخندبه هرآنچه كه مي توان خنديد
حتي به اشتباهات
گاهي دردل بگوخدامنودوست داره
گاه به خود بگو من چرا خدارويادم ميره
چون مي شنوه حتي فكرتو
پس خدامنو دوست داره
هواموداره
من ازاومي خوام كمكم كنه
چون فقط اونه كه منوازمن بهترميشناسه42
http://mojeabi66.blogfa.com/
ارسال یک پیام خصوصی به این کاربر مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر اعتبار:
نقل قول این ارسال در یک پاسخ سپاس ها نقل قول این ارسال گزارش این ارسال به مدیر
 سپاس شده توسط محسن عزیزی ، saber ، گیسو
ارسال پاسخ 


[-]
پاسخ سریع
شکلک ها
:24: :04: :41: :0KJ2CG1245343668:
:20: :06: :36: :YUVUC61245342657:
:XZLzHE1245342644: :05: :10: :07:
:42: :KC2IFJ1245343212: :M3nTRS1245343683: :03:
:19: :MRSHf91245342737: :Ukx9Cp1245343824: :49:
:92: :26: :57: :64:
[شکلک های بیشتر]





فونت
اندازه متن




پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: سارا زنگویی