سلام
من23سالمه دانشجوی رشته ریاضی کاربردی هستم...اواخر ترم6 بودم که یکی از همکلاسی هام که 6ترم باهم عین کاردوپنیر بودیم ازمن خواستگاری کرد...جریان از اخرین دعوامون شروع شد....من ادمی نیستم که بخام به کسی ازار برسونم اما تو طول اون 6ترم این اقا اینقد دنبال حالگیری از من بود که منم کم کم کارم شد تلافی کردن و اذیت کردن اون...طوری که شده بودیم سوژه همه و از ادیت کردن هم لذت میبردیم
ترم6 که بودم یه شب همه پسرای همکلاسیم خونه یکیشون جمع شده بودن و اس ام اس سر به سر این اقا که توجمعشون نبود گذاشته بودن که خانم فلانی پیغام فرستاده ... خلاصه این طوری شد که من بیخبر از همه جا با اس ام اسای این اقا اون شبو تا صب نخابیدم از ترس اینکه لو رفته که چه کارایی سرش دراوردم قرار شد فرداش همو تو دانشگاه ببینیم که دق دلی این 6 ترمو سر هم خالی کنیمو از شر هم خلاص شیم...
اما فرداش وقتی همو تو دانشگا دیدیم تا به هم رسیدیمو شروع به حرف زدن کردیم که ببینیم جریام چی بوده حراست دانشگاه گرفتمون و اوضاع اونقد قر و قاطی شد که دعوا یادمون رفت...
خلاصه بعد اون ماجرا چیزایی پیش اومد که متوجه شدیم اون دیدی که داشتیم اشتباه بوده واقعا....چند وقت بعد از من خاستگاری کرد الان حدود هفت ماه از خواستگاریش میگذره ما بخاطر مشکلات جفتمون فعلا امکان ازدواجو نداریم بخاطر بیماری برادرم خانوادم اجازه خواستگاری به کسی رو نمیدن بجز این دو تا مورد دیگه داشتم تو تین چندماه که اجازه ندادن بین جلو چون میگن حتما باید داداشم تو جریان همه چیز باشه دوره نقاهت داداشم حدود دو سال طول میکشه
از طرفی این اقا هم میگن که خانوادم ممکنه بخاطر سربازی نرفتن من و شاغل نبودنم الان مخالفت کنن با ازدواجم اما به انتخاب من احترام میذارن و باید شرایطم جور شه که خانواده تو هم قبول کنن...ما میخوایم واسه ارشد بخونیم...من بهش گفتم که اگه ارشد قبول شی شاید بتونم خانوادمو به بهانه دوره ارشدمون راضی کنم که بذارن با تو ازدواج کنم....
بهم علاقه داریم ومیدونم که علاقه نباید تنها معیارم باشه، وباید حداقل 70درصد از معیارایی که من میخوام رو داشته باشه اما بخاطر تحصیل باید واسه شغل و سربازی صبرکنیم تا اخر دوره ارشد...اما مشکل اصلی واسه من، ما سن ماست...من هفت ماه ازیشون بزرگترم!و این خیلی برام سنگینه بارها بخاطر این موضوع خاستم رابطمو باهاش بهم بزنم اما اون نذاشته و میگه اگه من وتو باهم سر این موضوع به توافق برسیم کافیه..منموضوع اختلاف سن من وایشون رو به خانوادم نگفتم،
ازمطرح کردنش خجالت میکشم میدونم اولش ممکنه مخالفت کنن اما اگه واقعا این اقا مناسب من باشه شاید بتونم راضیشون کنم که این موضوع رو بپذیرن
من و این اقا با هم جروبحث زیاد داریم...اون میگه جروبحثا بخاطر اینه که الان تو زندگی هم تثبیت نشدیم و باهم فاصله داریم ووقتی ازدواج کنیم کم میشه اما من فک میکنم که بخاطر سنمونه که من ازش7ماه بزرگترم
اینم بگم که من یه مقدار لجبازو حاضرجوابم که اون دوست نداره البته سعی میکنم تغیرش بدم اونم خودخواهه و حرف تو گوشش نمیره...
و اینکه مسائل و روابط جنسی فوق العاده واسش مهمه و خیلی راجبش حرف میزنه..ایا این طبیعیه؟
لطفا اگه میتونید منو راهنمایی کنید که چیکار کنم با این وضع بخصوص راجب سن و حساسیت ایشون راجب مسائل جنسی

ممنون میشم نظرتون رو راجب این رابطه ی من و این اقا بفرمایید

سلام خوبی فاطمه جون؟
شما چندتا مسئله رو مطرح کردی:
- با کسی میخای ازدواج کنی اما حداقل تا دوسال دیگه شرایط جور نمیشه
- ازدواج سن دختر بیشتر از سن پسر
- صحبت در مورد مسائل جنسی در یه رابطه عادی

درمورد مسئله اول: پیشنهاد من اینه که اگه خانواده ها قبول نمیکنن با این شرایط رفت و آمد خانوادگی داشته باشین و عقد کنین بهتره رابطتون رو قطع کنین چون مشکلات عدیده ای پیش میاره که ضررش بسیییییار زیاده هرچند ممکنه رابطه شیرینی باشه

در مورد مسئله دوم که سن ایشون کمتره خب یه سری فاکتورها هست که باید در نظر بگیری و آخر سر خودت تصمیم بگیری
از نظر اخلاقی پسر پخته تر باشه و تو بتونی توی مسائل بهش تکیه کنی .ینی اگه مشکلی برات پیش بیاد بدونی ازینکه باهاش مشورت میکنی نتیجه خوبی عایدت میشه.نه اینکه پیش خودت بگی منکه خودم بیشتر از اون....
احساس کنی میتونی ازش حرف شنوی داشته باشی و احساس کنی اون مقتدر تر از تو هست.
اگه شرایط سختی برات پیش بیاد( مثل شرایطی که یه تلفن ناشناس باعث یه سری ترس یا سوء تفاهمها بشه و ...) بچه بازی در نیاره و بتونه اون تورو با منطق و پختگیش آروم کنه نه اینکه تازه باید یکی به خودش کمک کنه
از نظر فیزیک ظاهری: نباید خیلی مشخص باشه که از شما کوچیکتره .خیلی از اقتداری که زن بهش تکیه میکنه القائات صورت ظاهریه.برای همین بهتره مرد بلندتر باشه و از نظر صورت و قیافه ظریفتر و نحیف تر نباشه چون ناخودآگاه روش حساب نمیکنی
از نظر پذیرش خانواده ها: تو این مورد برعکس ترس شما از خانوادت معمولا خانواده پسر ازین نظر مشکل دارن و ممکنه بالاخره یکی این موضوعو با گوشه و کنایه بهت بگه .البته اگه خانواده پسر واقعا بپذیرن زیاد مشکلی نیست.
از نظر جنسی:یک پسر 23ساله از نظر برانگیختگی جنسی تمایلات شدیدتری نسبت به یک دختر توی همون سن داره و اگه خانم سرد مزاج باشه و سنشم بیشتر ممکنه نتونه همسرشو راضی نگه داره و مشکلاتی پیش بیاد که البته اصلا کم اهمیت نیست
نظر کلی: این ازدواجها زیاد صورت میگیره و مشکلات خاصی نداره

در مورد مسئله سوم:
خیر بحث روابط جنسی توی یه رابطه ای که هنوز آخرش مشخص نیست اصلا طبیعی نیست .حتی اگر آخرشم ازدواج باشه دلیلی نداره.با صراحت ازشون بخاید که در این مورد صحبتی نکن باشه؟این به نفعته چون شرم و حیا رو از بین میبره و ممکنه زمینه بروز چیزای دیگه ای بشه
موفق باشی عزیزم

ممنونم از راهنمایی خوبتون سارای عزیز

سلام عزيزم
من پيشنهاد ميدم كه حسابي با ايشون صحبت كني اگر بخواي پاشون مدت دوسال وايستي وايشون هم همين طور نبايد اين قدربه رابطه جنسي اهميت بدن
چون شرايط جور نيست البته بستيگي به اعتقادات وعرف فرهنگ شما وخانواده ايشون هم داره وراز داري آيا دوست داري هنوز زير يك سقف نرفته خيلي از مشكلات دامن گيرت بشه ؟
اما سن ، سن تعيين كننده نيست اما مهمه اينكه يه فرد به رشد عقلي فكري وعملي رسيده باشه وازپس مشكلات زندگي بربياد بستگي به جنمش داره وبه قول رون شناسا توانايي بالفعلش آيا به بالقوه رسيده يانه
به نظر من با توجه به دوفاكتور مهم كه عنوان كرديد ا1. ومهمتراز همه مسايل جنسي روابطت را كمتر كن باهاش تنهاجاهاي بسته نرو شايد خداي نكرده دسيسه داشته باشه(اينها تماماً احتياطه)
2. بسنجش ببين آيا مرد شده قدرت اداره خودشو داره؟ مرد پول درآوردن هست يا متكي به خانواده است؟
موفق خوشبخت وسرافراز باشي